اطناء. [ اِ ] (ع مص )چون مهموز باشد، میل کردن بسوی منزل و جای باش . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || رفتن بسوی حوض پس نوشیدن آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). || رفتن بسوی فرش پس خفتن بر آن از جهت سستی و کسالت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). میل کردن کسی بطرف فرش و از جهت سستی خوابیدن . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). گراییدن کسی به طنو یعنی بساط و خوابیدن بر آن از کسالت . (از متن اللغة) (از منتهی الارب ). || هذه حیة لاتطنی ٔ؛ یعنی این ماری است که جان بدر نبرد گزیده شده ٔ آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). حیة لاتطنی ؛ یعنی باقی نمی ماند گزیده ٔ آن . (منتهی الارب ). باقی نماندن لدیغ مار. در مهموز هم این معنی آمده است . (از اقرب الموارد) . || در جای کشتنگاه زخم رسانیدن فلان را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || اصابت کردن به شوای کسی ، یعنی در جز کشتنگاه کسی اصابت کردن . به جز مقتل کسی اصابت کردن . (از اقرب الموارد). || اطناء کسی ؛ خواهش کردن وی بطرف تهمت و شک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گراییدن کسی به تهمت و ریبت . (از اقرب الموارد). میل کردن به ریبت . (از متن اللغة). || درگذشتن در نافرمانی و تباهی . (منتهی الارب ). فرورفتن در فجور و ادامه دادن آن . (از اقرب الموارد). اطناء کسی در فجور خویش ؛ فرورفتن وی در آن .(از متن اللغة). || برچفسیدن سپرز و شش به پهلو از تشنگی . (منتهی الارب ). چسبیدن طحال و ریه ٔ کسی به دنده های جانب چپ وی . (از اقرب الموارد). || خریدن . (منتهی الارب ). || خریدن نخل کسی را. (از متن اللغة). || فروختن . (منتهی الارب ). || درخت یا ثمر نخل را فروختن . (از اقرب الموارد). نخل خود را فروختن . (از متن اللغة). از اضداد است . (از متن اللغة) (منتهی الارب ). || مبتلا شدن شتر به عظم طحال . (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.