کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لبسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لبسة
لغتنامه دهخدا
لبسة. [ ل َ ب َ س َ ] (ع اِ) تره ای است . (منتهی الارب ).
-
لبسة
لغتنامه دهخدا
لبسة. [ ل ِ س َ ] (ع اِ) یک نوع پوشیدن . (منتهی الارب ). حالت لباس پوشیدن . || نوعی از جامه . (منتهی الارب ).
-
لبسة
لغتنامه دهخدا
لبسة. [ ل ُ س َ ] (ع اِ) شک . یقال فی الامر لُبسةٌ؛ ای شبهة. (منتهی الارب ). شبهه . سوسه .
-
واژههای همآوا
-
لبثة
لغتنامه دهخدا
لبثة. [ ل َ ث َ ] (ع اِمص ) درنگ . تأخیر.
-
لبثة
لغتنامه دهخدا
لبثة. [ ل ُ ث َ ] (ع اِمص ) درنگی . (منتهی الارب ).
-
لَّبِثْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
ماندي - مكث كردي - درنگ نمودي(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
لَبِثْتُ
فرهنگ واژگان قرآن
ماندم - مكث كردم - درنگ نمودم(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
-
جستوجو در متن
-
معدیة
لغتنامه دهخدا
معدیة. [ م َ ع َدْ دی ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به گروه مَعَدّ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معد شود. || لبسة معدیة؛ جامه ٔ خشن و درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بزة
لغتنامه دهخدا
بزة. [ ب ِزْ زَ ] (ع اِ) سلاح و هیئت ، یقال : هو حسن البزة. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جامه ٔ خلعت و سلاح . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). شارة. لبسه . (یادداشت بخط دهخدا).
-
تکسی
لغتنامه دهخدا
تکسی . [ ت َ ک َس ْ سی ] (ع مص ) گلیم پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گلیم بر اوکندن . (برافکندن ) (زوزنی ). کسا پوشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عبا پوشیدن ، یقال : تکسی بالکساء؛ لبسه ُ. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اغتلال
لغتنامه دهخدا
اغتلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تشنه گردیدن . || سیر نخوردن گوسپند آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیراب ناشدن شتر: اغتل البعیر؛ لم یقض ریه . غلّة. (از اقرب الموارد). || شراب خوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوشیدن شراب : اغتل الشراب ؛ شربه ....
-
اضبط
لغتنامه دهخدا
اضبط. [ اَ ب َ ] (ع ص ) آنکه به هر دو دست خود کار کند. (از اقرب الموارد). آنکه به هر دو دست کار برابر کند. مؤنث : ضَبْطاء. ج ، ضُبْط. (اقرب الموارد) (آنندراج ). چپ و راست . ج ، ضُبْط و انثی ضبطاء. (مهذب الاسماء). چپ راست . (مجمل اللغة) (زوزنی ). چپ ...
-
ارجوان
لغتنامه دهخدا
ارجوان . [ اُ ج ُ ] (معرب ، اِ) (معرّب ارغوان ) (منتهی الارب )(آنندراج ). و مما اخذوه [ ای العرب ] من الفارسیة البهرمان و هو لون احمر و کذلک الارجوان و القرمز. (ابن درید در جمهرة از سیوطی در المزهر). سرخ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). صُبغ سرخ . آت...