کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قوصرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قوصرة
لغتنامه دهخدا
قوصرة. [ ق َ ص َ رَ / ص َرْ رَ ] (ع اِ) قوصره . زنبیل خرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظرفی است از نی برای حمل خرما. ابوبکر گوید: گمان نمیکنم که این کلمه عربی محض باشد اگرچه عرب بدان تکلم کرده ودر شعر فصیح نیز آمده است . (المعرب جوالیقی ص 277).ج ...
-
واژههای مشابه
-
قوصره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَوصرَة] [قدیمی] qo[w]sare سبد یا زنبیل تهیه شده از برگ درخت خرما.
-
قوصره
فرهنگ فارسی معین
(قَ صَ رَ) [ ع . قوصرة ] (اِ.) زنبیل ، سبدی که در آن خرما ریزند.
-
واژههای همآوا
-
قوسرة
لغتنامه دهخدا
قوسرة.[ ق َ س َ رَ / س َرْ رَ ] (ع اِ) زنبیل خرما. (منتهی الارب ). قوصرة. (اقرب الموارد). رجوع به قوصرة شود.
-
جستوجو در متن
-
قواصر
لغتنامه دهخدا
قواصر. [ ق َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ قوصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قوصرة شود.
-
قوسرة
لغتنامه دهخدا
قوسرة.[ ق َ س َ رَ / س َرْ رَ ] (ع اِ) زنبیل خرما. (منتهی الارب ). قوصرة. (اقرب الموارد). رجوع به قوصرة شود.
-
منبوذ
لغتنامه دهخدا
منبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای ...
-
مطهرة
لغتنامه دهخدا
مطهرة. [ م َ هََ رَ / م ِ هََ رَ ] (ع اِ) ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آبدستان . (دهار). آفتابه و ظرف آب که بدان وضو کنند. (غیاث ). ابریق . آفتابه . کوزه که در آن آب کنند و در سفر ...
-
وابصی
لغتنامه دهخدا
وابصی . [ ب ِ صی ی ] (اِخ ) ابوالفضل عبدالسلام بن عبدالرحمن بن صخربن عبدالرحمن بن وابصةبن معیدالاسدی الوابصی از فرزندان وابصةبن معید قاضی رقه بود، سپس به قضاء بغداد منصوب گشت . محمدبن اسحاق صنعانی و ابوالاصبع محمدبن عبدالرحمن القرقسانی و احمدبن علی ا...
-
یخنی
لغتنامه دهخدا
یخنی . [ ی َ ](ص ، اِ) به معنی پخته باشد که در مقابل خام است . (برهان ). پخته . ضد خام . (ناظم الاطباء). پخته . (انجمن آرا) (از آنندراج ). پخته و مطبوخ . (غیاث ) : خیز ای وامانده ٔ دیده ضررباری این حلوای یخنی را بخور . مولوی .- یخنی کردن گوشت ؛ پختن...
-
رش
لغتنامه دهخدا
رش . [ رَ ] (اِ) قسمی ازخرمای سیاه . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه مؤلف ) (از فرهنگ جهانگیری ). نوعی خرمای سیاه و بالیده . (از فرهنگ فارسی معین ) (از شعوری ج 2 ورق 8). خرمای سیاه پرگوشت کم قوت کم شیرینی . (از انجمن ...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن زید جعفی . وی در میان شیعیان مقامی بلند داشته و نیرنجات را نیکو دانستی . وفاتش در سال 118 هَ . ق . است . (تاریخ گزیده ص 246). او از بزرگان مذهب تشیع بوده است و در زمان حضرت صادق (ع ) میزیسته و از وی روایات بسیار نقل شده است ....