کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنبری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
طغرکان
لغتنامه دهخدا
طغرکان . [ طَ غ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت در 60هزارگزی خاور مسکون و26هزارگزی خاور شوسه ٔ سبزواران - بم ، با 40 تن سکنه . مزارع قلیجانی ، گردو اسفید، محمد قنبری و جو سفیدی جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
چاه اسماعیل
لغتنامه دهخدا
چاه اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهوار بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 30 هزارگزی شمال میناب بر سر راه فرعی کهنوج به میناب واقع شده ، 45 تن سکنه دارد و دو مزرعه چاه شیرین و «قنبری »جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
باصری
لغتنامه دهخدا
باصری . [ ص ِ ] (اِخ ) یکی از ایلات خمسه ٔ فارس که مرکب از 3000 خانوار است . قشلاق این طایفه در بلوک سروستان ، کربال و گوار و ییلاقشان در بلوک ارسنجان و کمین است . تیره های باصری عبارتند از: چاربنیجه ، شکاری ، علی قنبری ، علی میرزائی ویسی . (از جغراف...
-
طیبی
لغتنامه دهخدا
طیبی . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) ناحیه ٔ ایل طیبی ، از ایلات لیراوی کوه و در شماره نزدیک به دوهزار خانوار باشند و بر چندین تیره قسمت شده اند: اولاد تاج طیب ، تاحسین شاهی ، تارضائی ، تاعین علی ، تاماولی ، تامرادی ، تاویسی ، چارگاهی ، خواجه دزکی ، سل شهر وس...
-
یأجوج و مأجوج
لغتنامه دهخدا
یأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آجوج به مد همزه و مأجوج به سکون همزه آمده و ابومعاذ مأجوج را یمجوج گفته ... (آنندراج ). دو قبیله اند از خلق...