کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قنافذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قنافذ
/qanāfez/
معنی
= قنفذ
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قنافذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُنفُذ] (زیستشناسی) [قدیمی] qanāfez = قنفذ
-
قنافذ
لغتنامه دهخدا
قنافذ. [ ق َ ف ِ ] (اِخ ) موضعی است . شاعری در این باره شعری دارد. رجوع به معجم البلدان شود.
-
قنافذ
لغتنامه دهخدا
قنافذ.[ ق َ ف ِ ] (ع اِ) کوه های خرد است یا ریگ توده ها یا پشته های تنک است بر راه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ج ِ قنفذ بمعنی خارپشت . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
قنفذ
فرهنگ فارسی معین
(قُ فُ) [ ع . ] (اِ.) خارپشت . ج . قنافذ.
-
عساعس
لغتنامه دهخدا
عساعس . [ ع َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَسعَس . (منتهی الارب ). گرگ و خارپشت ، بدان جهت که شبگرد میباشند. (آنندراج ). قنافذ است ، و آن را بدان نام بجهت آن موسوم نموده اند که در شب رفتار بسیار می نماید. (مخزن الادویة). قنافذ و خارپشتان است بجهت کثرت رفت وآمد ...
-
قنفذ
لغتنامه دهخدا
قنفذ. [ ق ُ ف ُ / ف َ ] (ع اِ) . موش . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جای خوی پس دو گوش شتر. (منتهی الارب ). ذفری البعیر وفی المحکم : مسیل العرق من خلف اذنی البعیر. (اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ فراهم آمده ٔ بلند. || درختی که در وسط ریگ...
-
حجرالمطر
لغتنامه دهخدا
حجرالمطر. [ ح َ ج َ رُل ْم َ طَ ] (ع اِ مرکب ) یا الحجر الجالب للمطر. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر گوید:قال الرازی فی کتاب الخواص : ان بارض ترک بین خرلخ والبجناک عقبة اذا مر علیها جیش او قطع غنم شد علی الاظلاف و الحوافر منها صوف و...