کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قمرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قمرة
لغتنامه دهخدا
قمرة. [ ق َ م ِ رَ ] (ع ص ) شب که در آن قمر باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قمرة
لغتنامه دهخدا
قمرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِ) رنگی است مایل بسبزی یا سپیدی یا اندک تیرگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ماه در شب سوم . (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
قمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قمرَة] qamre = قمارخانه
-
قمره
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ یا رِ) [ ع . قمرة ] (اِ.) 1 - قمارخانه . 2 - آخرین بازی نرد است که کسی بر سر خود یا یکی از اعضای خویش بسته باشد، دست خون .
-
قمره
لغتنامه دهخدا
قمره . [ ق َ رَ ] (از ع ، اِ) قمارخانه : دستخون است در این قمره ٔ خاکی که منم آه اگر ششدره ٔ دور قمر بگشائید. خاقانی .|| قمار. (غیاث اللغات ). || نام هریک از اطاقهای کشتی . (یادداشت مؤلف ).
-
قمرة القيادة
دیکشنری عربی به فارسی
صحنه تلاتر , محل دعوا ومسابقه , اطاقک خلبان درهواپيما
-
واژههای همآوا
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ َ رَ ] (اِخ ) آبخوری است در راه مکه ، حد فاصل میان تهامه و نجد. (منتهی الارب ). آبشخوری در راه مکه و یکی از منازل آنجاست . ابن الفقیه گوید: غمرة از اعمال مدینه در راه نجد است و رسول خدا (ص ) عکاشةبن محصن را به جنگ آنجا فرستاد. (از معجم البل...
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ َ رَ ] (اِخ ) کوهی است . شمردل بن شریک گوید : سقی جدثاً اعراف غمرة دونه ببیشة دیمات الربیع هو اطله ومابی حب الارض الا جوارهاصداها و قول ظن انی قائله .و ذوالرمة گوید : تقضین من اعراف لین و غمرةفلما تعرفن الیمامة عن عفر.(از معجم البلدان ).
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ َ رَ ](ع اِ) سختی فراهم آمدنگاه چیزی . ج ، غَمَرات ، غِمار،غُمَر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سختی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دشواری . (دهار). سرگردانی و سختی . (مهذب الاسماء): غمرةالشی ٔ؛ شدته و مزدحمه . (از اقرب الموارد). تنگی و شدت . سخت...
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ َ م ِ رَ ] (ع ص ) دست چربش آلوده . (منتهی الارب ): یدی من اللحم غمرة؛ ای زهمة. (اقرب الموارد). آلوده بچربی . || (اِ) جامه ای است سیاه رنگ که غلامان و داهان پوشند. (منتهی الارب ). جامه ٔ سیاه رنگی است که بندگان و کنیزان پوشند. (از اقرب الموا...
-
غمرة
لغتنامه دهخدا
غمرة. [ غ ُ رَ] (ع اِ) روی شویه . (مفاتیح خوارزمی ) (بحر الجواهر).نوعی از طلا که زنان بر روی مالند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از اطلیه که از ورس سازند و زنان بر روی مالند. (ناظم الاطباء). || زعفران . || (ص ) زن گول . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ...
-
غَمْرَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
غفلت شديد و يا جهل شديدي که صاحبش را فرا گرفته باشد (لفظ غمر در اصل لغت به معناي پوشانيدن و پنهان کردن چيزي است به طوري که هيچ اثري از آن آشکار نماند ، و لذا آب بسيار زيادي را که ته آن پيدا نيست و همچنين جهالت دائمي و نيز گرفتاري و شدتي را که احاطه ب...