کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطعان
لغتنامه دهخدا
قطعان . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطیع شود. || ج ِ اقطع، به معنی مردان دست بریده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
قطیع
لغتنامه دهخدا
قطیع. [ ق َ ] (ع اِ) گله ٔ گوسفندان و ستوران و رمه ٔ گاوان . ج ، اَقطاع ، قُطْعان ، قَطاع ، اقاطع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تازیانه . (منتهی الارب ). || تازیانه ٔ طرف شکسته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || مانند و همتا. (منتهی الارب ). نظ...
-
اقطع
لغتنامه دهخدا
اقطع. [ اَ طَ ] (ع ص ) مرد دست بریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). بریده دست . (مهذب الاسماء). || دزد و رهزن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ج ، قُطعان . قُطُع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرد ...