کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قطاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قطاع
/qattā'/
معنی
بسیاربرنده؛ بسیارقطعکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
قطاع
فرهنگ فارسی معین
(قَ طّ) [ ع . ] (ص .) بسیار برنده ، قطع کننده .
-
قطاع
فرهنگ فارسی معین
(قُ طّ) [ ع . ] (اِفا.) جِ قاطع .
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق َ ] (ع اِ) هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن . (منتهی الارب ). رجوع به قِطاع شود. || (مص ) بریده و سپری شدن و منقطع شدن ، یا کم شدن . رجوع به قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن یا به عکس . (اقرب الموارد) (منتهی الارب )....
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق َ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری . (منتهی الارب ). جدا شدن دست از بیماری ، یا به بریدن . (اقرب الموارد). رجوع به قَطْع و قِطاع شود.
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق ِ ] (ع اِ) کازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن بُرند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درم . (منتهی الارب ). دراهم . (اقرب الموارد). || هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن . (منتهی الارب ): هذا زمن القطاع ، و یفتح ؛ ا...
-
قطاع
لغتنامه دهخدا
قطاع . [ ق ِ ] (ع مص ) بریده و سپری شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بریده و سپری شدن آب چاه . (آنندراج ). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قُطوع شود.
-
قطاع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qattā' بسیاربرنده؛ بسیارقطعکننده.
-
قطاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ قَطعَة] [قدیمی] qetā' = قطعه
-
قطاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قاطع] [قدیمی] qottā' = قاطع
-
واژههای مشابه
-
sector of a circle
قطاع دایره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ناحیهای از دایره محدود به دو شعاع و کمانی که انتهای آن دو شعاع را به هم پیوند میدهد متـ . قطاع دایرهای circular sector
-
spherical sector
قطاع کروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] جسم حاصل از دَوران قطاعی از یک دایره حول قطری از آن دایره متـ . قطاع کره sector of a sphere
-
sector of a sphere
قطاع کره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] قطاع کروی
-
blind sector
قطاع کور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بخشی از صفحۀ رادار که بهدلیل وجود مانعی بر سر راه امواج رادار، بهصورت سایه مشخص میشود و اهداف موردنظر در آن دیده نمیشوند
-
ابن قطاع
لغتنامه دهخدا
ابن قطاع . [ اِ ن ُ ق َطْ طا ] (اِخ ) ابوالقاسم علی بن جعفر سعدی . یکی از ائمه ٔ لغت . مولد او به 433 هَ .ق . در صقلیه . نزد ابن بر لغوی فنون ادب فراگرفت و آنگاه که مسیحیان بر صقلیه مستولی شدندوی در حدود 500 به مصر هجرت کرد و ظاهراً در 515 بدانجا درگ...