کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قشیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قشیب
لغتنامه دهخدا
قشیب . [ ق َ ] (اِخ ) قصری است عجیب در یمن که شرحبیل بن یحصب آن را ساخت . علقمةبن مرثد در شعر خود از آن یاد کرده است . (از معجم البلدان ). کوشکی است به یمن . (منتهی الارب ).
-
قشیب
لغتنامه دهخدا
قشیب . [ ق َ ] (ع ص ) نو. (منتهی الارب ). جدید. (اقرب الموارد) : باران مشکبوی ببارید نوبه نووز برف برکشید یکی حله ٔ قشیب . رودکی .|| کهنه . از اضداد است . || سفید. || پاکیزه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). هیچیک از این لغات شنیده نشده که به کار رود....
-
واژههای همآوا
-
غشیب
لغتنامه دهخدا
غشیب . [ غ َ ] (اِخ ) جایی است که در جمهره ٔ ابن درید ذکر شده است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
قشب
لغتنامه دهخدا
قشب . [ ق ُ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قشیب . رجوع به قشیب شود.
-
قشیبی
لغتنامه دهخدا
قشیبی . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به بنی قشیب ، و آن تیره ای است از لخم . (لباب الانساب ).
-
قشابة
لغتنامه دهخدا
قشابة. [ ق َ ب َ ] (ع مص ) پاکیزه گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قَشُب َ قشابةً؛ کان قشیباً. (اقرب الموارد). رجوع به قشیب شود.
-
صدرالدین
لغتنامه دهخدا
صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سیدصالح بن سیدمحمدبن سیدزین العابدین موسوی عاملی . وی در قلعه ٔ قشیب قرب معمرک از قرای جبل عامل شام متولد شد و بسن چهارسالگی بود که با پدر و کسان خویش به بغداد رفت و در کاظمین و مشاهد شریفه ٔ عراق نزد بسیاری ا...
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش ِ / ش َ ] (اِ) سیف . سلاحی آهنین و برنده که تیغه ٔ آن دراز و منحنی و داری یک دمه است . تیغ. (ناظم الاطباء). وجه تسمیه ٔ آن شم شیر است که دم شیر و ناخن شیر است چه شم بمعنی دم و ناخن هر دو آمده است . (از غیاث ) (برهان ). صاحب آنندراج گوید: م...
-
ناک
لغتنامه دهخدا
ناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شرمناک ، پرهیزناک و آموزناک . این پسوند از پهلوی آمده و به نظر می رسد که مرکب باشد از پسوند ...