کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قد و قواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قد علم کردن
فرهنگ واژههای سره
سر برافراشتن، سربرافراشتن
-
ادم کوتاه قد
دیکشنری فارسی به عربی
دميت العرض
-
ادم بسیار قد کوتاه
دیکشنری فارسی به عربی
قزم
-
آینه نیم قد
لهجه و گویش تهرانی
آینه نیم تنه
-
خوش قد وبالا
لهجه و گویش تهرانی
خوش هیکل
-
واژههای همآوا
-
قَد و قَواره
فرهنگ گنجواژه
اندازه، قامت، قد.
-
جستوجو در متن
-
قواره
لغتنامه دهخدا
قواره . [ ق َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پارچه ای که گرد بریده باشند.(فرهنگ فارسی معین ). پارچه ای که خیاط از گریبان جامه و پیراهن و مانند آن برمی آورد. (برهان ) (ناظم الاطباء). || چیزی که اطرافش بریده باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || پارچه ای که از آن یک جا...
-
گالا
لغتنامه دهخدا
گالا. (اِخ ) نام قوم بزرگی است در افریقای شرقی . مسکن و مأوای اصلی آنها در طرف جنوب حبشه است ، اما بنقاط داخلی افریقا انتشار یافت ، تا سودان و حتی سودان غربی رفته اند اصل مسکن گالاها در جنوب حبشه است ، از طرف شمال ، با حبشه و از سوی مشرق با اراضی سو...
-
کرته
لغتنامه دهخدا
کرته . [ ک ُ ت َ / ت ِ] (اِ) به معنی پیراهن و معرب آن قرطه است و به عربی قمیص گویند. (برهان ). پیراهن و این فارسی ماوراءالنهر است . قرطق و قرطه معرب آن است . (از آنندراج ) . جامه ای که زیر جامه ها پوشند. قبای یک لا. بغلطاق . قبا. کرتک . پیرهن . (یادد...
-
درزی
لغتنامه دهخدا
درزی . [ دَ ] (ص ، اِ) خیاط. (آنندراج ). کسی که خیاطی می کند و جامه می دوزد. (ناظم الاطباء). خیاط. (تاج العروس ). جامه دوز و آن فارسی است و عرب از فارسی گرفته است چه درزن در فارسی به معنی سوزن است .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). درزن گر. بیطَر. (یادداشت ...
-
یال
لغتنامه دهخدا
یال . (اِ) گردن باشد. (لغت فرس اسدی ). به معنی گردن باشد مطلقاً، اعم از گردن انسان و حیوان دیگر و به عربی عنق گویند. (برهان ). گردن . (آنندراج ). عنق . (غیاث اللغات ). گردن و عنق . (ناظم الاطباء). || بیخ گردن را گفته اند. (برهان ). بن گردن . (سروری )...
-
دوتا کردن
لغتنامه دهخدا
دوتا کردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خم کردن . دولا کردن . دوتو کردن . دوته ساختن : پس و پیش هر سو همی کوفت گرزدوتا کرد بسیار بالا و برز. فردوسی .بار اندوه پشت من بشکست بشکند چون دوتا کنی پولاد. مسعودسعد.دوتا کرد از غمش سرو روان رابه نیلوفر بدل کرد ا...
-
طاق بستان
لغتنامه دهخدا
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . در این محل قریب به سی چهل خانوار سکونت دارند، طاقها و حجاریهای زمان ساسانیان در کنار آبادی سر راه کردستان واقع ...
-
ماه
لغتنامه دهخدا
ماه . (اِخ ) قمر. (فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ). بمعنی نیر اصغر است که عربان قمر خوانند. (برهان ). قمر را گویند و به زبان دری و تبری مونک و مانک گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و اضافت ماه به طرف فلک و مترادفات آن حقیقت است و این از جهت اظهار خص...