کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاموس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
قاموس
/qāmus/
معنی
۱. کتاب لغت؛ فرهنگ. Δ در اصل نام کتاب «قاموسالمحیط» در لغت عربی تٲلیف فیروزآبادی است.
۲. مجموعۀ واژگان تعریف شده در ذهن؛ ذهنیت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فرهنگ، لغتنامه، واژهنامه
۲. رازدار، سرپوش
۳. دریا، قلزم
دیکشنری
lexicon
-
جستوجوی دقیق
-
قاموس
واژگان مترادف و متضاد
۱. فرهنگ، لغتنامه، واژهنامه ۲. رازدار، سرپوش ۳. دریا، قلزم
-
lexicon 1
قاموس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] واژهنامۀ خاص یک زبان، بهویژه زبانهای باستانی
-
قاموس
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (اِ.) میانه دریا. 2 - کتاب لغت . 3 - (ص .) رازدار، صاحب سرُ. 4 - ذات ، طبیعت . 5 - ذهنیت ، نظر.
-
قاموس
لغتنامه دهخدا
قاموس . (اِخ ) نام کتاب لغت عربی فیروزآبادی و برای شناسائی آن رجوع به مقدمه ٔ لغتنامه از صص 334 - 338 شود.
-
قاموس
لغتنامه دهخدا
قاموس . (ع اِ) میانه ٔ دریا. (منتهی الارب ) (غیاث ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ): سأل رسول اﷲ عن الجزر و المد، فقال ملک علی قاموس البحر اذا وضع رجله فیه فاض و اذا رفعها غاض . || معظم دریا. (منتهی الارب ). گودترین جای دریا. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ||...
-
قاموس
دیکشنری عربی به فارسی
قاموس , فرهنگ
-
قاموس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قوامیس] [مجاز] qāmus ۱. کتاب لغت؛ فرهنگ. Δ در اصل نام کتاب «قاموسالمحیط» در لغت عربی تٲلیف فیروزآبادی است.۲. مجموعۀ واژگان تعریف شده در ذهن؛ ذهنیت.
-
قاموس
دیکشنری فارسی به عربی
قاموس , قاموس المعاني , معجم
-
واژههای مشابه
-
قاموس المعاني
دیکشنری عربی به فارسی
گنجينه , خزانه , انبار , مخزن , فرهنگ جامع , قاموس , مجموعه اطلا عات
-
واژههای همآوا
-
قعموس
لغتنامه دهخدا
قعموس . [ ق ُ ] (ع اِ) قسمی از کماة است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قعموص شود.
-
قعموص
لغتنامه دهخدا
قعموص . [ ق ُ ] (ع اِ) سماروغ . (منتهی الارب ). قارچ . ضرب من الکماة. (اقرب الموارد). || پلیدی مردم و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قوامیس
لغتنامه دهخدا
قوامیس . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قاموس . رجوع به قاموس شود.