کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قادر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صادر شدن
لغتنامه دهخدا
صادر شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سر زدن . صدور یافتن . ناشی شدن : آنکه مسکین است اگر قادر شودبس خیانتها از او صادر شود. سعدی .گویم از بنده ٔ مسکین چه گنه صادر شدکو دل آزرده شد از من غم آنم باشد. (گلستان ).یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن ...
-
توانا شدن
لغتنامه دهخدا
توانا شدن . [ ت ُ / ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )اقتدار. (زوزنی ). نیرومند شدن . بازور گردیدن . باقدرت شدن . قوی گشتن . کامیاب شدن . قادر شدن : چو نیرو گرفتند و دانا شدندبه هر دانشی بر توانا شدند. فردوسی .گشته یک نیمه جهان او را وز همت خویش نپسندد که بر آن...
-
واجب شدن
لغتنامه دهخدا
واجب شدن . [ ج ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )لازم شدن . فریضه بودن . لازم گشتن . فرض شدن . واییدن . بایستن . (ناظم الاطباء). وجوب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). وأی . (تاج المصادر بیهقی ). کذب : کذب علیک الغسل ؛ واجب شد بر تو غسل . (منتهی الارب ) :...
-
زمینگیر،()شدن/کردن
لهجه و گویش تهرانی
کسی که قادر به حرکت نیست
-
میخ کوب شدن
لغتنامه دهخدا
میخ کوب شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در جای خود بی حس و بی حرکت ماندن و از شدت وحشت قادر به حرکت نبودن : وقتی شکارچیان نعره ٔ ببر را شنیدند در جای خود میخکوب شدند. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به میخکوب شود.
-
افیونی چیزی شدن
لغتنامه دهخدا
افیونی چیزی شدن . [ اَف ْ نی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازعادت کردن بچیزی باشد که بر ترک آن قادر نباشند. (مؤید) (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کرده زخمم پس سر آرزوی مرهم راحیف دردست که افیونی افسون گردد. ظهوری (از آنندراج ).عمریست که ما صحبتی...