کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَل گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فَل گرفتن
لهجه و گویش بختیاری
fa:l gereftan جفتگیرى کردن مادیان یا الاغ ماده.
-
واژههای مشابه
-
فل
لغتنامه دهخدا
فل . [ ف َل ل ] (ع اِ) رخنه ٔ روی شمشیر. ج ، فلول . (منتهی الارب ). واحد فلول است ، و آن شکستگی هایی است در تیزی شمشیر. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد هزیمت یافته . ج ، فلول ، افلال ، فِلال . (منتهی الارب ): رجل فل و قوم فل ؛ یعنی هزیمت شدگان ، و در ...
-
فل
لغتنامه دهخدا
فل . [ ف ِل ل ] (ع اِ) فُل ّ. زمین بی گیاه . || موی تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تری . (منتهی الارب ).
-
فل
لغتنامه دهخدا
فل . [ ف ُ ] (اِ) نیلوفر باشد.(برهان ). نیلوفر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نیلوفر و نیلوفل شود. || بیخ نیلوفر، و بعضی گویند بیخ نیلوفر هندی است ، و فاغیه همان است . (برهان ). فاغیه . (فرهنگ فارسی معین ). فاغیه است که بیخ نیلوفر هندی باشد. (فهرست مخ...
-
فل
لغتنامه دهخدا
فل . [ ف ُ ] (ع اِ) گاهی برای کنایت از یک تن گویند: یا فل ، و برای دو تن گویند: یا فلان ، و جمع را یا فلون گویند. (از منتهی الارب ). رجوع به فلان شود.
-
فل
لغتنامه دهخدا
فل . [ ف ُل ل ] (ع اِ) آنچه برافتد از چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به فَل ّ شود. || زمینی که باریده شود و گیاه نرویاند. در اقرب المواردبه فتح اول ضبط شده است . || زمین که چند سال باران نرسیده آن را. || زمین باران نارسیده میان دو زمین رسیده . || زمین ب...
-
فل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] (روانشناسی) [قدیمی] fol ۱. نیلوفر.۲. ریشۀ نیلوفر.۳. چوب درخت به.
-
فل ء
لغتنامه دهخدا
فل ء. [ ف َل ْءْ ] (ع مص ) تباه گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
پف فل
لغتنامه دهخدا
پف فل . [ پْف ِ / پ ِ ف ِ ف ِ ] (اِخ ) تئوفیل - کُنار. داستانسرا و ادیب آلمان متولد در کلمار بسال 1736 م . و متوفی در همان محل بسال 1809.
-
فَل اوودن
لهجه و گویش بختیاری
fa:l owvedan آمادگى یافتن مادیان یا الاغ ماده براى جفتگیرى.
-
فل ء
واژهنامه آزاد
فل بروزن دل باکسر دال به معنی زمین بیآب وعلف- بایر
-
جستوجو در متن
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِ) ترجمه ٔ ارض ، در زمی گذشت . (آنندراج ). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت ، چنانکه در سیمین و زرین . چون جوهر ارض سرد است ، لهذا به این اسم مسمی گردید. گاهی نون حذف کرده زمی هم گویند. (غ...