کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فورت
/fo[w]rat/
معنی
۱. جوشش.
۲. حدت.
۳. شدت خشم یا گرما.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فورت
فرهنگ فارسی معین
(فَ رَ) [ ع . فورة ] (اِمص .) 1 - جوشش ، حدُت . 2 - شدت خشم یا گرما.
-
فورت
لغتنامه دهخدا
فورت . [ ف َ رَ ] (ع اِمص ) شدت و جوشش خشم . فور. فوران : شاه چون این مقدمات استماع کرده فورت خشمش تسکین یافت . (سندبادنامه ). در خانه ٔ پیرزنی از عجائز بخارا متواری شدتا فورت حادثه و سورت واقعه ٔ او سکون یافت . (ترجمه ٔتاریخ یمینی ). فورت آن مهم و س...
-
فورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَورة] [قدیمی] fo[w]rat ۱. جوشش.۲. حدت.۳. شدت خشم یا گرما.
-
واژههای مشابه
-
فورت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
جرعة
-
فرت و فورت
فرهنگ گنجواژه
تند تند.
-
واژههای همآوا
-
فورة
لغتنامه دهخدا
فورة. [ رَ ] (ع اِ) علتی است که در خُردگاه دست و پای ستور حادث گردد و وقت مالیدن پراکنده و باز فراهم گردد و ستور را لنگ کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فورة
لغتنامه دهخدا
فورة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) فورةالجبل ؛ روی کوه و پشت آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).|| (اِمص ) فورةالغضب ؛ تیزی آن . (از اقرب الموارد). || فورةالحر؛ سختی گرما و جوشش آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) فورةالعشاء؛ بعد از نماز خفتن . (م...
-
جستوجو در متن
-
Firth of Forth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فورت فورت
-
foutre
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فورت
-
Fort Wayne
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فورت وین
-
Fort Myers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فورت مایرز
-
Fort Worth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فورت ورث