کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنّ نیم مهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
technocrat, technocrate (fr.)
فنسالار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کارشناس فنی، بهویژه در جایگاه مدیریتی و اجرایی؛ هوادار فنسالاری
-
technocratic, technocratique (fr.)
فنسالارانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی حکومتی که متولیان آن متخصصان فنی باشند
-
technocracy, technocratie (fr.)
فنسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] زمامداری کارشناسان و صاحبان فن که بر دانش و مهارتهای فنی تکیه دارند
-
technocentric
فنمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی دیدگاهی مبتنی بر فنّاوری و علم یا اعتماد صرف به علم در رفع مشکلات محیطزیست
-
technocentrism
فنمحوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نظامی ارزشی بر مبنای فنّاوری و توانایی آن در مهار و حفاظت محیطزیست
-
technician, technicien (fr.)
فنورز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] شخصی، معمولاً با مدرک کاردانی، که در فن یا صنعتی دارای تخصص و تجربۀ علمی باشد
-
Dvorak technique
فن دوراک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] روش تحلیلی برگرفته از نام ورن دوراک برای تعیین شدت توفند با استفاده از الگوی اَبر در تصاویر ماهوارهای
-
medium tech
میانفن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ← فنّاوری میانسطح
-
شوم فن
لغتنامه دهخدا
شوم فن . [ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) که فن و شیوه بد دارد. که فن منحوس دارد. بدرفتار : مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شوم رای و شوم فن .مولوی .
-
هاروت فن
لغتنامه دهخدا
هاروت فن . [ ف َ ] (ص مرکب ) کنایه از ساحر و سحرکننده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : یارب این کوس چه هاروت فن و زهره نواست که ز یک پرده صدالحانش بعمدا شنوند.خاقانی .
-
low tech
پایینفن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت فنّاوری] ← فنّاوری پایینسطح
-
ذی فن
فرهنگ فارسی معین
(فَ نّ) [ ع . ] (ص مر.) نک ذوفنون .
-
فن فروش
فرهنگ فارسی معین
(فَ نْ. فُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) حیلت گر، فریبکار.
-
فن کوئل
فرهنگ فارسی معین
(فَ کُ ئِ) [ انگ . ] (اِ.) دستگاه تهویه مطبوع که برای داخل ساختمان به کار می رود.
-
صاحب فن
لغتنامه دهخدا
صاحب فن . [ ح ِ ف َن ن / ف َ ] (ص مرکب ) ذی فن . مخصص . متخصص : حدیث صحبت خوبان و جام باده بگوبقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن .حافظ.