کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلامک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فلامک
/falāmak/
معنی
نوعی الماس ارزان و سرخرنگ با تراش یکسطحی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلامک
لغتنامه دهخدا
فلامک . [ ف َ م َ ] (اِ) قسمی الماس کم قیمت . (یادداشت مؤلف ). محرف فلمنک . (فرهنگ فارسی معین ). اصلاً به معنی هلندی و منسوب به هلند است . رجوع به فلمنک شود.
-
فلامک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هلندی] falāmak نوعی الماس ارزان و سرخرنگ با تراش یکسطحی.
-
جستوجو در متن
-
فلمنک
لغتنامه دهخدا
فلمنک . [ ف ِ م َ ] (اِخ ) هلند. رجوع به هلند شود. || (ص نسبی ) هلندی . از مردم هلند. فلمنکی . || ساخته و پرداخته ٔ هلند. (فرهنگ فارسی معین ).- الماس فلمنک ؛ الماس سرخ . الماس فلامک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلامک شود. در زبانهای اروپایی ، فلمی...