کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فساد آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
منازعه و شر و فساد
فرهنگ گنجواژه
درگیری.
-
فساد عضو بر اثر نرسیدن خون
دیکشنری فارسی به عربی
غنغرينا
-
اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها
دیکشنری فارسی به عربی
انکارية
-
جستوجو در متن
-
تباهی آوردن
لغتنامه دهخدا
تباهی آوردن . [ ت َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فساد انداختن : شه چو ظالم بود نپاید دیرزود گردد بر او مخالف چیررخنه در پادشاهی آرد ظلم در ممالک تباهی آرد ظلم .سنایی .
-
ادغال
لغتنامه دهخدا
ادغال . [ اِ ] (ع مص ) در جای درخت ناک درآمدن و پنهان شدن در وی . || تباهی آوردن در کاری . تباهی و فساد در کاری آوردن . (مؤید الفضلاء). داخل کردن در کار چیزی را که آنرا تباه کند. || سخن چینی کردن . || خیانت کردن نسبت بکسی . || بناگاه کشتن کسی را.
-
گند
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - بوی بد، عفونت . 2 - کثافت ، آلودگی . ؛ ~ ِ چیزی بالا آمدن (درآمدن ) : (عا.) فساد آن آشکار شدن . ؛ ~چیزی را بالا آوردن : (عا.) کاری را بسیار بد انجام دادن ، رسوا شدن .
-
اهرار
لغتنامه دهخدا
اهرار. [ اِ ] (ع مص ) بانگ کنانیدن سگ را سردی و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به بانگ در آوردن سرما سگ و جز آن را. فی المثل : شر اهر ذاناب ؛ و این مثل را در وقت پیدا شدن علامات و مخائل شر و فساد گویند. (ازناظم الاطباء). || بر آب خواندن یا آوردن ...
-
ابلال
لغتنامه دهخدا
ابلال . [ اِ ] (ع مص ) بِه ْ کردن از بیماری . || از بیماری بِه ْ شدن . || نجات یافتن . رستگار شدن . || سیر کردن در زمین . || بابار شدن و میوه آوردن درخت . || عاجز شدن از فساد و بدی و بازایستادن . || گریختن و گم شدن . || غالب شدن . || اءَبَل َّ العود؛...
-
استجراح
لغتنامه دهخدا
استجراح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عیب و فساد بیرون آوردن . عیب ناک شدن . تباه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : استجرحت هذه الاحادیث و کثرت ؛ ای هی کثیرة و صحیحها قلیل . (منتهی الارب ).
-
خال گذاشتن
لغتنامه دهخدا
خال گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) خال بر روی بشره گذاشتن مرتزیین را. || نقطه بر چیزی گذاشتن . || لکه ٔ بدنامی بر کسی نهادن . نسبت فساد بکسی دادن . بدنام کردن . || شروع بفاسد شدن میوه . لک آوردن میوه .
-
تألیب
لغتنامه دهخدا
تألیب . [ ت َءْ ] (ع مص ) گرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد کردن لشکر. (آنندراج ). گرد آوردن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ورغلانیدن و فساد انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تألیب بین کسان ؛ افسادبین...
-
کاسه
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ازع . ] (اِ.) 1 - پیاله ، ظرف . 2 - کوس . 3 - بیرونی ترین پوشش گل . ؛~ی داغ تر از آش کنایه از: واسطه ای که از صاحب حق بیشتر جوش می زند. ؛~ ای زیر نیم ~بودن کنایه از: نیرنگی در کار بودن . ؛ ~کوزة کسی را به هم زدن کنایه از: شر و فساد و خ...
-
لغب
لغتنامه دهخدا
لغب . [ ل َ ] (ع مص ) لغوب . سخت مانده گردیدن . || خبر دروغ پیدا کردن نزد قوم . || تباهی انداختن میان قوم . (منتهی الارب ). به فساد آوردن . (منتخب اللغات ). || به زبان آب خوردن سگ از خنور. (منتهی الارب ).
-
اخناء
لغتنامه دهخدا
اخناء. [ اِ ](ع مص ) هلاک کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ): اخنی علیهم ؛ هلاک کرد آنان را. || فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). || بسیار بیضه کردن ملخ . کر بسیار گذاشتن ملخ . بسیاربیضه گردیدن جراد. (منتهی الارب ). || بسیارنبات شد...
-
ابداع
لغتنامه دهخدا
ابداع . [اِ ] (ع مص ) چیز نو آوردن . نو آوردن . نو نهادن . نو پدید آوردن . ایجاد. اختراع . خلقت . خلق . آفریدن . آفرینش . نوباوه پیدا کردن . نو بیرون آوردن نه بر مثالی . ابتداع . پیدا کردن چیزی که مسبوق بمادت و مدت نبود، مقابل تکوین که مسبوق بمادت و ...