تألیب . [ ت َءْ ] (ع مص ) گرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). گرد کردن لشکر. (آنندراج ). گرد آوردن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ورغلانیدن و فساد انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تألیب بین کسان ؛ افسادبین آنان . (از اقرب الموارد). تألیب مرد میان قوم ؛برانگیختن ایشان را بر فساد و فساد افکندن میان ایشان . (از قطر المحیط). || تألیب حمار طریده اش را؛ سخت راندن حمار طریده ٔ خود را. (از قطر المحیط). || تألیب قوم کسی را بر کسی ؛ برتری دادن دیگری را در یاری بر کسی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.