کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریبنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فریبنده
/faribande/
معنی
فریبدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اغفالگر، اغواگر، دسیسهباز، دورو، ریاکار، سالوس، ظاهرنما، فریبکار، گولزن، ماکر، محیل، مزور، مکار، نیرنگباز
۲. جاذب، جذاب، فریبآمیز
۳. افسونگر، جادوگر، دلربا، دلفریب، شیوا، شیوهگر، فتنهگر، فریبا، فریفتار
دیکشنری
catchy, deceptive, duper, fallacious, glamorous, glamourous, seductive, slick, trumpery
-
جستوجوی دقیق
-
فریبنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. اغفالگر، اغواگر، دسیسهباز، دورو، ریاکار، سالوس، ظاهرنما، فریبکار، گولزن، ماکر، محیل، مزور، مکار، نیرنگباز ۲. جاذب، جذاب، فریبآمیز ۳. افسونگر، جادوگر، دلربا، دلفریب، شیوا، شیوهگر، فتنهگر، فریبا، فریفتار
-
فریبنده
فرهنگ فارسی معین
(فِ یا فَ بَ دِ) (اِفا.) فریب دهنده .
-
فریبنده
لغتنامه دهخدا
فریبنده . [ ف ِ / ف َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) فریبکار. فریبا. فریب دهنده : تو با این فریبنده مرد دلیرز دریا گذشتی بکردار شیر. فردوسی .تژاو فریبنده گفت ای دلیردرفش مرا کس نیارد بزیر. فردوسی .چنین است کار روزگار و دنیای فریبنده که حالها بر یکسان نگذارد. (ت...
-
فریبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) faribande فریبدهنده.
-
فریبنده
دیکشنری فارسی به عربی
جذاب , ساحر , ساحرة , سحر , فتان , فوز , مسک
-
واژههای مشابه
-
interrupted cadence, abrupt cadence, broken cadence, deceptive cadence, evaded cadence, irregular cadence, surprise cadence
فرود فریبنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] فرودی که اغلب از پیوند آکورد درجۀ پنجم با هر آکورد دیگری غیر از آکورد بنمایه، غالباً آکورد درجۀ ششم، حاصل میشود
-
diversionary attack
تک فریبنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی تک که در آن نیرو به هدفی غیر از هدف اصلی اقدام به تک یا تهدید به تک میکند تا توجه نیروهای پدافندی دشمن را از هدف اصلی دور کند
-
سرای فریبنده
لغتنامه دهخدا
سرای فریبنده . [ س َ ی ِ ف ِ / ف َ ب َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا : که میدانست که وی از این سرای فریبنده برود... (تاریخ بیهقی ).
-
شوخی فریبنده
دیکشنری فارسی به عربی
خطاف
-
نقشه فریبنده
دیکشنری فارسی به عربی
مفتاح
-
ظاهر فریبنده
دیکشنری فارسی به عربی
خيال
-
جستوجو در متن
-
اخادع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اخدع] [قدیمی] 'axāde' فریبندهتر.
-
outremer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریبنده