کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروکش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فروکش شدن
معنی
(فُ کِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - در جایی فرود آمدن و ماندن . 2 - از شدت چیزی کم شدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروکش شدن
فرهنگ فارسی معین
(فُ کِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - در جایی فرود آمدن و ماندن . 2 - از شدت چیزی کم شدن .
-
فروکش شدن
لغتنامه دهخدا
فروکش شدن . [ ف ُ ک َ / ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ماندن و توقف کردن و فرودآمدن .(غیاث ) (بهار عجم ) (آنندراج ). رجوع به فروکش شود.
-
واژههای مشابه
-
remission
فروکش 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کاهش یا از بین رفتن علائم بیماری
-
tuck
فروکش 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] گشتاور ناخواستۀ هواگرد در سرعت بالا که میتواند به سقوط شیرجهای هواگرد منجر شود
-
remittent
فروکشکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ویژگی بیماری یا علامتی که کاهش مییابد یا از بین میرود
-
remittence
فروکش موقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تخفیف موقت علائم بیماری متـ . فروکاست موقت
-
فروکش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اهدا , اوطا , جزر
-
ground water recession, ground water depletion curve
فروکش آب زیرزمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] منحنی جریان آب سطحی به داخل زمین
-
جستوجو در متن
-
ebb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، فروکش، جزر، مد، فرونشینی، زوال، فروکش کردن، افول کردن
-
fallaway
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاجعه، خرد شدن، فروکش کردن
-
fall away
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط کردن، خرد شدن، فروکش کردن
-
alighted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زده، فرود امدن، تخفیف دادن، پیاده شدن، فروکش کردن
-
alights
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چراغ ها، فرود امدن، تخفیف دادن، پیاده شدن، فروکش کردن