کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرودشدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرودشدن
لغتنامه دهخدا
فرودشدن . [ ف ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پایین رفتن . فرورفتن . فروشدن : اگر حلوای تر شد نام شیرین نخواهد شد فرود از کام شیرین . نظامی .رجوع به فروشدن شود.
-
جستوجو در متن
-
وقوب
لغتنامه دهخدا
وقوب . [ وُ ] (ع مص ) فرودآمدن تاریکی . (آنندراج ). درآمدن تاریکی شب . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (المصادر زوزنی ). پنهان شدن و فرودشدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ وَقْب . (المنجد). رجوع به وقب شود.
-
وقب
لغتنامه دهخدا
وقب . [ وَ ] (ع اِ) مغاکی در سنگ که آب گرد آید در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مغاکی در کوه به اندازه ٔ یک قامت که آب در وی گرد آید. (ناظم الاطباء). || چاه مانندی در زمین سخت به اندازه ٔ یک قامت یا دو قامت . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
فرود
لغتنامه دهخدا
فرود. [ ف ِ /ف ُ ] (پیشوند، ق ) در پهلوی فرت ، پارسی باستان ظاهراً فروتا ، سنسکریت پروتا . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نشیب و زیر و پائین . (برهان ). تحت . زیر. مقابل زبر و بر. (از یادداشت بخط مؤلف ). همواره بصورت ترکیب با افعال یا بهمراه حروف اضافه و ...