وقب . [ وَ ] (ع اِ) مغاکی در سنگ که آب گرد آید در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مغاکی در کوه به اندازه ٔ یک قامت که آب در وی گرد آید. (ناظم الاطباء). || چاه مانندی در زمین سخت به اندازه ٔ یک قامت یا دو قامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قماش و رخت خانه . (ناظم الاطباء). || هر مغاک اندام همچو مغاک چشم و شانه جای . || مغاکچه ٔ بالای چشم اسب . || سوراخ چاه که محور در وی درکنند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) گول . || فرومایه و ناکس . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) فرودآمدن تاریکی بر مردم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). درآمدن تاریکی شب . (المصادر زوزنی ). || در وقت داخل شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درآمدن و متوجه شدن . || فرودشدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || خسوف . گرفتن ماه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). منه قوله تعالی : و من شر غاسق اذا وقب . (منتهی الارب ) (آنندراج از غزالی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.