کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرودافکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرودافکندن
لغتنامه دهخدا
فرودافکندن . [ ف ُاَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایین انداختن . فرودآوردن .- سر فرودافکندن ؛ سر به پایین انداختن فکر کردن را : امیرالمؤمنین سر فرودافکند و زمانی ببود. (تاریخ بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
طلسمة
لغتنامه دهخدا
طلسمة. [ طَ س َ م َ ] (ع مص ) در سر فرودافکندن .
-
فکوع
لغتنامه دهخدا
فکوع . [ ف ُ ] (ع مص ) خاموش گردیدن . || سر فرودافکندن از اندوه یا از خشم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فکع شود.
-
تهوم
لغتنامه دهخدا
تهوم . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) سر فرودافکندن و جنبانیدن از خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهویم شود.
-
فکع
لغتنامه دهخدا
فکع. [ ف َ ] (ع مص ) بامداد کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خاموش گردیدن . (منتهی الارب ). || سر فرودافکندن از اندوه یا از خشم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
تهویم
لغتنامه دهخدا
تهویم . [ ت َ ] (ع مص ) غنودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سر فرودافکندن و جنبانیدن از خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تهوم . (اقرب الموارد). پینکی . پینکی رفتن . چرت زدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تهوم شود.
-
نگون افکندن
لغتنامه دهخدا
نگون افکندن . [ ن ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگون فکندن . به خاک افکندن . فرودافکندن . بر زمین انداختن : به یک زخم ده سر فکندی نگون زمین کرده از تیغ دریای خون . فردوسی .به هر حمله خیلی فکندی نگون به هر زخم جوئی براندی ز خون . اسدی .به ده سالگی شد ز مرد...
-
اسباط
لغتنامه دهخدا
اسباط. [ اِ ] (ع مص ) خاموش شدن از بیم و سر فرودافکندن . (منتهی الارب ). || بر زمین دوسیدن از ضرب و زخم یا بیماری . دوسیدن به زمین و دراز گشتن از ضرب . (منتهی الارب ). || چشم فروخوابانیدن در خواب : اسبط فی نومه . (منتهی الارب ). || اسباط از امری ؛ غف...
-
ارماء
لغتنامه دهخدا
ارماء. [ اِ ] (ع مص ) ربا دادن . || افزون کردن . || انداختن . (منتهی الأرب ). افکندن . بیوکندن . (زوزنی ). || ارماء از فَرَس ؛ فرودافکندن از اسب . اِلقاء. || ارماء بر ستین و غیره ؛ افزون شدن بر شصت و جز آن . (از منتهی الأرب ). || ارماء ببلاد؛ بیرون...
-
فرود
لغتنامه دهخدا
فرود. [ ف ِ /ف ُ ] (پیشوند، ق ) در پهلوی فرت ، پارسی باستان ظاهراً فروتا ، سنسکریت پروتا . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نشیب و زیر و پائین . (برهان ). تحت . زیر. مقابل زبر و بر. (از یادداشت بخط مؤلف ). همواره بصورت ترکیب با افعال یا بهمراه حروف اضافه و ...
-
وضع
لغتنامه دهخدا
وضع. [ وَ ] (ع مص ) موضع [ م َ ض ِ / م َ ض َ ] .موضوع . بنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). نهادن چیزی رابر جای . (منتهی الارب ). بار نهادن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خلاف رفع. (اقرب الموارد).- وضع حمل ؛ نهادن بار. زادن .- وضع ید ؛ خور...