کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراپیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فراپیش
/farāpiš/
معنی
پیش؛ جلو: ◻︎ اگر صد وجه نیک آید فراپیش / چو وجهی بد بُوَد زآن بد بیندیش (نظامی۲: ۲۴۹)، ◻︎ هرجا که قدم نهی فراپیش / بازآمدن قدم بیندیش (نظامی۳: ۵۳۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراپیش
لغتنامه دهخدا
فراپیش . [ ف َ ] (ق مرکب ، حرف اضافه ٔ مرکب ) اَمام . (مهذب الاسماء). در پیش چیزی : اینهمه محنت که فراپیش ماست اینْت صبورا که دل ریش ماست . نظامی .فراپیش او غلامی چراغی در دست گرفته بود. (ترجمه ٔ تاریخ قم ).- فراپیش آمدن : اگر صد وجه نیک آید فراپیش چ...
-
فراپیش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ق .) پیش ، جلو.
-
فراپیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] farāpiš پیش؛ جلو: ◻︎ اگر صد وجه نیک آید فراپیش / چو وجهی بد بُوَد زآن بد بیندیش (نظامی۲: ۲۴۹)، ◻︎ هرجا که قدم نهی فراپیش / بازآمدن قدم بیندیش (نظامی۳: ۵۳۳).
-
جستوجو در متن
-
پیش فراشدن
لغتنامه دهخدا
پیش فراشدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استقبال . پیشباز رفتن . فراپیش شدن .
-
مقدم
لغتنامه دهخدا
مقدم . [ م ُ ق َدْ دِ ] (ع ص ) فراپیش دارنده . (مهذب الاسماء). پیش کننده . (غیاث ) (آنندراج ). پیش کننده و در پیش جای گیرنده . (ناظم الاطباء).
-
استناعة
لغتنامه دهخدا
استناعة. [ اِ ت ِ ع َ ] (ع مص ) پیش شدن در رفتن و جز آن . (منتهی الارب ). فراپیش شدن در رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || جنبیدن شاخ درخت . (منتهی الارب ).
-
پیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. سابق، قبل ۲. فراپیش، قبل، قدام ۳. برابر، روبرو، مقابل ۴. زی، نزد ۵. گذشته، ماضی ۶. شاخهنخل ۷. جلو، پیشرو ۸. کنار، پهلو، نزدیک ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت، عقب
-
هبوع
لغتنامه دهخدا
هبوع . [ هَُ ] (ع اِمص ) رفتار خر کند که تیزرو نباشد. (ناظم الاطباء). رفتار خرخاصة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بناگاه فراپیش آمدگی قوم از هرجای . (ناظم الاطباء).
-
اتقاء
لغتنامه دهخدا
اتقاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پرهیزیدن . تقوی . وَرَع . پرهیز. پرهیزکاری . ترسیدن . حذر گرفتن . (تاج المصادر). حذر کردن . (زوزنی ). توقی . خویشتن رانگاه داشتن . || چیزی فراپیش چیزی بردن .- اتقأاﷲ ؛ ترسیدن از خدای تعالی .
-
امام
لغتنامه دهخدا
امام . [ اَ ] (ع ق ، اِ) پیش . (منتهی الارب ).ضد وراء. (از متن اللغة). فراپیش . (فرهنگ فارسی معین ). در مقام تحذیر گفته میشود امامک و آن اسم فعل بمعنی تقدم است . (از متن اللغة). و رجوع به امامک شود.
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن عمران اشعری . صاحب کوشکی بوده است در حدود قم : حد دوم قم از ناحیت ری تا جوسق داودبن عمران اشعری بدو فرسخ از دیر جص که فراپیش قم است . (از تاریخ قم ص 26).
-
مقدام
لغتنامه دهخدا
مقدام . [ م ِ ] (ع ص ) فراپیش شونده . ج ، مقادیم . (مهذب الاسماء). نیک مبارز و بسیار پیش درآینده و دلاور. مِقدامَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیار پیش درآینده بر دشمن . مقدامة. ج ، مقادیم . (از اقرب الموارد) : ملک از دیگران که مقدمان...
-
ازدلاف
لغتنامه دهخدا
ازدلاف . [ اِ دِ ] (ع مص )پیشی کردن . (از منتهی الارب ). تقدم گرفتن . || پیش درآمدن . (منتهی الارب ). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ). نزدیک آمدن . بیکدیگر نزدیک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). نزدیکی جستن . نزدیکی . ...
-
تزلف
لغتنامه دهخدا
تزلف . [ ت َ زَل ْ ل ُ ] (ع مص ) فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پیش درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقدم . (اقرب الموارد) (متن اللغة) (المنجد). || تقرب .(متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || متفرق شدن . (منتهی الارب ) (آنندرا...