کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاهم
لغتنامه دهخدا
فاهم . [ هَِ ] (ع ص ) اسم فاعل از فهم . (اقرب الموارد). رجوع به فهم شود.
-
واژههای همآوا
-
فاحم
لغتنامه دهخدا
فاحم . [ ح ِ ] (ع ص ) سیاه : شعر فاحم ؛ موی سیاه . || آب ایستاده . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تحشد
لغتنامه دهخدا
تحشد. [ ت َ ح َش ْ ش ُ ] (ع مص ) فاهم آمدن . (زوزنی ). گردآمدن قوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
استیساق
لغتنامه دهخدا
استیساق . [ اِ ] (ع مص ) فراهم آمدن ، چنانکه شتران . فاهم آمدن . || تمام شدن .(تاج المصادر بیهقی ). || راست شدن کار.
-
اجرنثام
لغتنامه دهخدا
اجرنثام . [ اِ رِ ] (ع مص ) افتادن از بالا بنشیب . || فراهم آمدن . (منتهی الارب ).اجتماع . جمع شدن . فاهم آمدن . (زوزنی ). || لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب ). ملتزم مکانی شدن .
-
اجرنماز
لغتنامه دهخدا
اجرنماز. [ اِ رِم ْ ] (ع مص ) گرد آمدن بجائی . (منتهی الارب ). فاهم آمدن . (زوزنی ): اجرنمز الوحشی ّ فی کناسه ؛ یعنی وحشی در لانه خود را مجتمع کرد و فراهم ساخت . || مهیا شدن بکاری .
-
اتساق
لغتنامه دهخدا
اتساق . [اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) راست و تمام شدن . تمام شدن : و چون در تجارب اتساقی حاصل آید وقت رحلت باشد.(کلیله ودمنه ). || فراهم آمدن . || ترتیب . ترتیب دادن . انتظام . انتظام یافتن . || فاهم آمدن و تمام شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
زی
لغتنامه دهخدا
زی . [ زَی ی ] (ع مص ) دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پوشیدن راز از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بگردانیدن و واهم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آوردن و بگردانیدن . (زوزنی ). فراهم آوردن چیزی را و گرفتن آن را. (...
-
اضطمام
لغتنامه دهخدا
اضطمام . [اِ طِ ] (ع مص ) اضطمام چیزی ؛ بسوی خود کشیدن و فراهم آوردن آن را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || فاهم آمدن . (زوزنی ). || اضطمام بر چیزی ؛ اشتمال بر آن ، گویند: اضطمت علیه الضلوع . (از اقرب ال...
-
تلاقی
لغتنامه دهخدا
تلاقی . [ ت َ ] (ع مص )فاهم رسیدن و یکدیگر را دیدن . (زوزنی ). یکدیگر را دیدن . (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). باهم ملاقات کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دیدار کردن و همدیگر را دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیکدیگر رسیدن . (ا...
-
احلاب
لغتنامه دهخدا
احلاب . [ اِ ] (ع مص ) برای کسی شیر دوشیدن . || ماده زادن شتران کسی . (منتهی الارب ). خداوند شتران ماده شدن . (تاج المصادر). || فراهم آمدن از هر سو برای یاری . (منتهی الارب ). فاهم آمدن از بهر یاری . (تاج المصادر) (زوزنی ). جمع شدن . || یاری دادن کسی...
-
اروز
لغتنامه دهخدا
اروز. [ اُ ] (ع مص ) منقبض شدن ، چنانکه بخیلی با سؤال عطا. خود را درهم کشیدن . گرفته شدن ببخل . با هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم شدن . (زوزنی ). || مجتمع شدن . || ثابت گردیدن . استوار شدن (تاج المصادر بیهقی )، چنانکه درخت و جز آن در زمین . ||...
-
استیداه
لغتنامه دهخدا
استیداه . [ اِ] (ع مص ) گرد آمدن شتران و رفتن آنها. (منتهی الارب ).فراهم آمدن شتران . فاهم آمدن و روانه شدن اشتران . (تاج المصادر بیهقی ). || راست شدن کار. (منتهی الارب ). || مقهور شدن خصم . (تاج المصادر بیهقی ). رام شدن خصم . منقاد و مغلوب گردیدن دش...