کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاضلابداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
black water
فاضلاب سیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فاضلاب حاوی ادرار و مدفوع
-
storm sewage
فاضلاب سیلابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخلوطی از فاضلاب و آبهای سطحی که به دنبال بارندگی شدید یا ذوب برف پدید میآید
-
wastewater reclamation
احیای فاضلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تصفیۀ فاضلاب با هدف استفادۀ مجدد از آن
-
wastewater treatment
تصفیۀ فاضلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] زدودن یا کاستن مواد زیانآور از فاضلاب
-
sewerage system
شبکۀ فاضلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] سامانۀ جمعآوری و تصفیه و دفع فاضلاب
-
cesspool
انبارۀ فاضلاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مخزنی سرپوشیده که با اتصالاتِ باز ساخته میشود تا فاضلاب خانگی پس از ورود به آن و هضم شدن و تهنشینی مواد جامد، بهصورت نیمهتصفیهشده وارد خاک اطراف شود
-
علم داری
لغتنامه دهخدا
علم داری . [ ع َ ل َ ] (حامص مرکب ) عمل و کار علمدار. حمل علم . نگهبانی و حراست علم در جنگها.
-
عهده داری
لغتنامه دهخدا
عهده داری . [ ع ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) به عهده داشتن و تعهد. (فرهنگ فارسی معین ). تقبل .پذیرفتاری . تاوان داری . || ضمان . ضمانت .
-
عیال داری
لغتنامه دهخدا
عیال داری . (حامص مرکب ) عمل عیال دار. نگاهداری اهل و عیال . (ناظم الاطباء). || عیالواری . عیالباری . معیل بودن .
-
کله داری
لغتنامه دهخدا
کله داری . [ ک ُ ل َه ْ ] (حامص مرکب ) بمعنی پادشاهی باشد. (برهان ). پادشاهی و سلطنت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : ترا میان سران کی رسد کله داری ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا. خاقانی .نه آن شد کله داری پادشاه که دارد به گنجینه در صد کلاه ....
-
گله داری
لغتنامه دهخدا
گله داری . [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) عمل گله دار. شبانی . چوپانی : به شتربانی و گله داری کردی آهستگی و هشیاری . نظامی (هفت پیکر ص 28).... گله داری در ایران بر دو قسم است : یکی آنکه در قراء و قصبات مالکان و زارعان مقداری گوسفند...
-
کلبه داری
لغتنامه دهخدا
کلبه داری . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) دکان داری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از آهنگری رست و سالار گشت پس از کلبه داری سپهدار گشت .اسدی .
-
کینه داری
لغتنامه دهخدا
کینه داری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کینه دار. دشمنی . خصومت . کینه توزی : بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری . حافظ.و رجوع به کینه دار شود.
-
گیتی داری
لغتنامه دهخدا
گیتی داری . (حامص مرکب ) عمل گیتی دار. گیتی داشتن . جهانداری .
-
کرسی داری
لغتنامه دهخدا
کرسی داری . [ ک ُ ] (حامص مرکب )خداوند کرسی بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : ز کرسی داری آن مشک جوسنگ ترازو گاه جو میزد گهی سنگ . نظامی .|| حکومت . || داشتن محضر و منبر. (فرهنگ فارسی معین ) : چون علم شرع که در روزگار قضا وکرسی داری نرود. (قابوسنامه ٔ چ ن...