کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فائقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فائقه
/fā'eqe/
معنی
= فایق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فائقه
فرهنگ نامها
(تلفظ: fā’eqe) (عربی) (مؤنث فائق) عالی ، برتر ؛ زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد .
-
فائقه
فرهنگ نامها
زنی که از لحاظ جمال بر دیگران رجحان دارد
-
فائقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائقَة، مؤنثِ فائق] fā'eqe = فایق
-
فائقه
واژهنامه آزاد
زنی که از لحاظ جمال بر دیگران رجحان دارد
-
واژههای مشابه
-
فائقة
لغتنامه دهخدا
فائقة. [ ءِ ق َ ] (ع ص )مؤنث فائق . زنی که فائق باشد. رجوع به فائق شود.- فائقةالجمال ؛ آنکه در خوبی و زیبایی سر است .
-
جستوجو در متن
-
فایقه
فرهنگ فارسی معین
(یِ قِ) [ ع . فائقه ] (اِفا.) مؤنث فائق ، زنی که از حیث جمال بر همگان برتری داشته باشد. ؛ احترامات ~ احترامات عالیه .
-
احترام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehterām ۱. رفتاری که نشاندهندۀ بزرگداشت و گرامی داشتن کسی است.۲. حرمت داشتن؛ گرامی بودن.〈 احترامات فائقه: احترامات بیشتر و بهتر. Δ معمولاً در ذیل نامهها نوشته میشود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) جعفربن علی بن احمدبن حمدان اندلسی . امیر زاب از اعمال افریقیه . شهر مسیله را او پی افکنده است و ابوالقاسم محمدبن هانی اندلسی را درباره ٔ او مدائح فائقه است از آن جمله است :المدنفان من البریة کلهاجسمی و طرف بابلی احورو المشر...
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین بن محمد سلمانی ، ملقب به معین الدین . از فضلای نیمه ٔ اول قرن هشتم در شیراز بود. وی شرحی بر مقدمه ٔ برهانیه که در علم خلاف و تألیف محمد نسفی است ، نوشته . صاحب شدالازار در ترجمه ٔ وی مینویسد که او را تصانی...
-
سلطان کرمانشاهان
لغتنامه دهخدا
سلطان کرمانشاهان . [ س ُ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش حسینقلی خان فرزند هنرمند مصطفی قلی خان دیوان بیگی بن مرحوم حاجی شهبازخان کلهر کرمانشاهانی است . وی در 1247 هَ .ق . ولادت یافته و پدرش در تربیت وی جدی بلیغ نمود. وی مردی لبیب ، مهذب با طبعی وقاد و ذهنی نق...
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن نوح السمنائی . مولانا اختیارالدین ... ولده (ای ولد مولانا لسان الدین نوح بن محمد الطوسی اصلاً، السمنانی مولداً). العالم الکامل النبیه الفاضل المالک ، لازمة البیان و الفتیا التارک لتکلفات اهل الدنیا تفقه علی والده و اخذ من ا...
-
حازم
لغتنامه دهخدا
حازم . [ زِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن محمد بن خلف ابن حازم الانصاری القرطاجنی النحوی . مکنی به ابی الحسن و ملقب به هنی ٔ الدین . او شیخ بلاغت و ادب و در نظم و نثر و نحو و لغت و عروض و علم بیان اوحد زمان و فرید عصر خود بود و از جماعت کثیری که تقریباً...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) طبرسی . فضل بن علی بن فضل ملقب به امین الدین . از مشاهیر محدثین و مفسرین و فقهای مأئه ٔ ششم است و او از شیخ ابوعلی بن شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و عبدالجباربن علی مقری رازی و این دو از شیخ ابوجعفر طوسی روایت کنند. و از جمله ...