کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرمترقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیرمترقب
مترادف و متضاد
غیرمنتظره، غیرمنتظر، ناگهانی، نامترقب ≠ بیوسیده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیرمترقب
واژگان مترادف و متضاد
غیرمنتظره، غیرمنتظر، ناگهانی، نامترقب ≠ بیوسیده
-
جستوجو در متن
-
غیرمنتظر
واژگان مترادف و متضاد
غیرمترقب، غیرمترقبه، غیرمنتظره ≠ منتظر
-
نابیوسیده
واژگان مترادف و متضاد
بغتتاً، غفلتاً، غیرمترقبه، غیرمترقب، غیرمنتظره، ناگاه، ناگهانی ≠ بیوسیده
-
اتفاقاتفاقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تصادفاً، تصادفی، غیرمترقب، غیرمنتظر، ناگهانی ۲. حادثی
-
ناگهان
واژگان مترادف و متضاد
بغتتاً، بناگاه، بیخبری، بیخبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره
-
اتفاقی
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِّ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) ناگهانی ، غیرمنتظره ، به ناگهان ، غیرمترقب .
-
ناگمان
لغتنامه دهخدا
ناگمان . [ گ ُ ] (ق مرکب ) بی گمان . بی شک . بی خیال . بی شبهه . || غیرمترقب . نابیوسان .
-
رزق هوایی
لغتنامه دهخدا
رزق هوایی . [ رِ ق ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روزی غیرمترقب که بی توسط اسباب برسد. (آنندراج ) : که مشتی طفل از آن رزق هوایی شوند آسوده از انگشت خایی .طالب آملی (از آنندراج ).
-
اتفاقی
لغتنامه دهخدا
اتفاقی . [ اِت ْ ت ِ ] (ص نسبی ) ناگهانی . غیرمترقب . غیرمنتظر. || مبنی بر اتفاق و وحدت : کسی کش خرد رهنمون است هرگزبگیتی ره و رسم صحبت نورزدکه صحبت نفاقی است یا اتفاقی دل مرد دانا از این هر دو لرزداگر خودنفاقیست جان را بکاهدوگر اتفاقی به هجران نیرزد...
-
نابیوسان
لغتنامه دهخدا
نابیوسان . [ ب َ ] (نف ، مرکب ، ق مرکب ) ناگاه . غافل . (برهان قاطع). غفلةً. فجاءة. غیرمنتظر. غیر متوقع. غیرمترقب . غیرمترقبه . غیرمترصد. فُجائی . مفاجا. نااندیشیده . بدون مقدمه : رای زدند و گفتند که نااندیشیده و نابیوسان چنین حالی بیفتاد و این بخود ...
-
لئونیداس اول
لغتنامه دهخدا
لئونیداس اول . [ ل ِ ءُ س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) نام سرداری از مردم لاسدمون . پسر آناکساندرید. وی نژادخود را به هرکول (پهلوان داستانی یونانیها که پس از مرگش او را نیم خدا خواندند) میرسانید. در اسپارت بطور غیرمترقب شاه شد چه دو برادر بزرگتر از خود داشت ول...
-
ناگهان
لغتنامه دهخدا
ناگهان . [ گ َ ] (ق مرکب ) ناگاه . ناگه . بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره . غیرمترقب . نابیوسان : ای دریغا که موردزار مراناگهان بازخورد برف وغیش . کسائی .به کیخسرو از من نماند جهان به سر بر فرودآیمش ناگهان . فردوسی .بر این بر نیامد بسی روزگارکه ب...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...
-
اژدهاک
لغتنامه دهخدا
اژدهاک . [ اَ ژِ دَ / اَ دَ ] (اِخ ) ضحاک .(جهانگیری ). ضحاک ماران . (برهان ). ازدهاک . آژی دهاک .اَزی دهاک . ازدهاق (معرّب ). طبری گوید: بیوراسب ، و هو الازدهاق و العرب تسمیه الضحاک فتجعل الحرف الذی بین السین و الزای فی الفارسیة ضاداً و الهاء حأاً ...