کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیدق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیدق
لغتنامه دهخدا
غیدق . [ غ َ دَ ] (ع ص ) مردجوان نازک . (مهذب الاسماء). شاب ﱡ غیدق ؛ جوان نازک و نیکو. (از منتهی الارب ). جوان نازک اندام نیکوپیکر. (ناظم الاطباء). جوان نرم و باریک و خوش اندام . غَیداق . غَیدَقان . (از اقرب الموارد). رجوع به غَیداق شود.
-
جستوجو در متن
-
غیدقان
لغتنامه دهخدا
غیدقان . [ غ َ دَ ] (ع ص ) جوان نازک نیکوهیکل نیکخوی . جوانی نیکو و ناعم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غَیدَق . غَیداق . رجوع به غیدق و غیداق شود.
-
غیداق
لغتنامه دهخدا
غیداق . [ غ َ ] (ع ص ) جوان نازک و ناعم و نیکوپیکر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوان غیربالغ یا نرم و نازک و نیکواندام . غَیدَق . غَیدَقان . (از اقرب الموارد). || بهترین جوانی و مرد جوانمرد.(منتهی الارب ). کریم و بخشنده و خوشخو، و آنکه بسیارعطیه دهد. ...