کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنمة
لغتنامه دهخدا
غنمة. [ غ َ م َ ] (اِخ ) ابن ثعلبةبن تیم اﷲ. از اجداد عمروبن عداء شاعر بود. (از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
غنمة
لغتنامه دهخدا
غنمة. [ غ َ م َ ] (اِخ ) ابن عدی بن عبدمناف بن کنانةبن جمهمةبن عدی بن ربعه . این نام مصحف عنمة به عین مهمله است و صحیح عنمه است . رجوع به الاصابة ج 3 ص 200 شود.
-
غنمة
لغتنامه دهخدا
غنمة. [ غ َ ن َ م َ ] (ع اِ) میش . (دزی ج 2 ص 229).
-
واژههای همآوا
-
قنمة
لغتنامه دهخدا
قنمة. [ ق َ ن َ م َ ] (ع اِ) بوی بد روغن و چربش و زیت و مانند آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
قنمة
لغتنامه دهخدا
قنمة. [ ق َ ن ِ م َ ] (ع ص ) بوی گرفته از بوی بد روغن زیت و نحو آن . گویند:یده قنمة من الزیت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شبع
لغتنامه دهخدا
شبع. [ ش َ ] (ع اِمص ) سیری . ضد گرسنگی . (منتهی الارب ): شبع الرجل من الطعام شُبعاً و شِبَعاً تملأ منه و هوضد جاع ؛ سیر شد از غذا و آن ضد گرسنه شد است . (از اقرب الموارد). || (ص ) زمین سرسبز: هذا وادقد شبعت غنمه . (از اقرب الموارد)؛ یعنی بیابانی اس...
-
قنوة
لغتنامه دهخدا
قنوة. [ ق ِن ْ / ق ُن ْ وَ ] (ع اِمص ) ورزش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسبة. (اقرب الموارد). || (ص ) غنمه قِنوة یا قُنوة؛ گوسپند دوشیدنی و ثابت بر آن . (منتهی الارب ). خالصة له ثابتة علیه . (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || (مص ) فراهم کردن گوسپند و...
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن غنمة . صحابی انصاری است . او غزوه ٔ بدر و عقبه را درک کرد و بتان بنی سلمه را با معیت معاذبن جبل و عبداﷲبن انیس بشکست و در غزوه ٔخندق و بروایت دیگر در غزوه ٔ خیبر به عز شهادت نایل آمد. قاموس الاعلام و امتاع الاسماع ج ...
-
غنم
لغتنامه دهخدا
غنم . [ غ ُ] (ع مص ) غنیمت یافتن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). غنیمت ، و پیروزی به چیزی بی دسترنج ، یا غُنم در حصول چیزی بی دسترنج آید و بس ،و در غنیمت غیر آن . (منتهی الارب ). ج ، غُنوم . (لسان العرب ). غنیمت و توانگری ...
-
تشبیع
لغتنامه دهخدا
تشبیع. [ ت َ ] (ع مص )سیر شدن . (دهار) نزدیک سیری رسیدن گوسپندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): شبعت غنمه تشبیعاً اذا قاربت الشبع و لم تشبع. (منتهی الارب ). || (اصطلاح علم بدیع) نزد بلغا از مح...
-
کفاءة
لغتنامه دهخدا
کفاءة. [ ک َ / ک ُ ءَ ] (ع اِ) بار خرمابن در سال آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بار خرمابن در یک سال . (از ناظم الاطباء). بار آن سال درخت خرما. (شرح قاموس ). || منافع کشت زمین در سال آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منافع زمین کشت در...
-
ارداء
لغتنامه دهخدا
ارداء. [ اِ ] (ع مص ) لاغر کردن . (منتهی الارب ). || هلاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هلاک ساختن . (منتهی الارب ). || در مشقت انداختن . (منتهی الارب ). در مشقت افکندن . || در چاه افکندن : ارداه فی البئر. || درگذشتن ازسِنّی از سنین عمر: اردی علی ستین...