کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمازه
/qammāze/
معنی
= غماز
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمازه
فرهنگ فارسی معین
(غَ مّ زِ یا زَ) [ ع . غمازة ] (ص .) 1 - مؤنث غماز.2 - دختر نیکو پیکر در هنگام غمزه و اشاره .
-
غمازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: غمّازَة، مؤنثِ غمّاز] [قدیمی] qammāze = غماز
-
واژههای مشابه
-
غمازة
لغتنامه دهخدا
غمازة. [ غ َم ْ ما زَ ] (ع ص ) تأنیث غَمّاز. رجوع به غَمّاز شود. || دختر نیکوپیکر نیکواعضا در هنگام غمز و اشاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دختری نیکوغمزه . الجاریة الحسنة الغمز للاعضاء و هو عصرها بالید. (منتهی الارب ) : کز کرشمه غمزه ٔغمازه ای بر ...
-
غمازة
لغتنامه دهخدا
غمازة. [ غ ُ زَ ] (اِخ ) چشمه ای است مر بنی تمیم را یا چاهی است میان بصره و بحرین . (منتهی الارب ).- عین غمازة ؛ چشمه ٔ معروفی است در سودة از تهامه ، و بقولی چاه معروفی است بین بصره و بحرین . (از معجم البلدان ). رجوع به عین غمازة شود.
-
جستوجو در متن
-
اثال
لغتنامه دهخدا
اثال . [ اَ/اُ ] (اِخ ) نام کوهی . || مردی منسوب بدین کوه . || آبی است بنی عبس را یا قلعه ای است ایشان را. (منتهی الارب ). کوهی است بنی عبس را که میان او و میان آبی که مسافران بر آن نزول کنند آنگاه که از بصره بطرف مدینه روند به سه میل فاصله از بصره و...
-
ترغازه
لغتنامه دهخدا
ترغازه . [ ت َ زَ / زِ ] (ص ) غالب و سرکش . (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). غالب و صاحب حکم و سرکش . (برهان ) : همی کوشم به خاموشی ولیکن زین شکرنوشی شدم همخوی آن غمزه که آن غمزه ست غمازه بهل می را به میخواران بهل بت را به بت خواهان که این را جمل...
-
داغ نهادن
لغتنامه دهخدا
داغ نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) داغ کردن . با آهن تفته اندام حیوان یا آدمی را سوختن نشان را یا گم نشدن را : اسبان و اشتران و استران را داغ سلطانی نهادند. (تاریخ بیهقی ص 613 چ ادیب ). فرمود داغ برنهادند بنام محمود و بگذاشتند. (تاریخ بیهقی چ اد...