کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلبا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلبا
/qalbā/
معنی
۱. باغ پردرخت؛ باغی که درختانش درهم و انبوه باشد.
۲. پشتۀ بزرگ و بلند.
۳. قبیلۀ بزرگ و گرامی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غلباء] [قدیمی] qalbā ۱. باغ پردرخت؛ باغی که درختانش درهم و انبوه باشد.۲. پشتۀ بزرگ و بلند.۳. قبیلۀ بزرگ و گرامی.
-
واژههای مشابه
-
غُلْباً
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ و کلُفتان (جمع غلباء است ، و شجرة غلباء يعني درختي بزرگ و کلفت ، پس حدائق غلب به معناي بوستاني است که درختانش عظيم و کلفت باشد . )
-
واژههای همآوا
-
قلباً
واژگان مترادف و متضاد
صادقانه، صمیمانه
-
قلبا
فرهنگ واژههای سره
از ته دل
-
غُلْباً
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ و کلُفتان (جمع غلباء است ، و شجرة غلباء يعني درختي بزرگ و کلفت ، پس حدائق غلب به معناي بوستاني است که درختانش عظيم و کلفت باشد . )
-
جستوجو در متن
-
غلب
لغتنامه دهخدا
غلب . [ غ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَغلَب . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج العروس ). ستبرگردنان .(از ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به اغلب شود. || بوستانهای بسیاردرخت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ج ِ غلباء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع ...
-
غناء
لغتنامه دهخدا
غناء. [ غ َن ْ نا ] (ع ص ) مؤنث اَغَن ّ. زنی که غُنّه داشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به اَغَن ّ و غُنّة شود. || دهی بسیار مردم . (مهذب الاسماء). ده بسیار مردم و بسیار بنا. (منتهی الارب ). دهی که مردم و ساختمان آن بسیار باشد. (از اقرب الموارد). ...
-
اغلب
لغتنامه دهخدا
اغلب . [ اَ ل َ ] (ع ص ، اِ) مرد چیره و ستبرگردن و دلاور. ج ، غُلب . (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل اغلب ؛ مرد چیره و ستبرگردن و دلاور. ج ، غُلب . (ناظم الاطباء). ستبرگردن . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر ب...
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) معرّی . احمدبن عبداﷲبن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن احمدبن سلیمان بن داود المطهربن زیادبن ربیعةبن الحارث بن ربیعه ٔ تنوخی معری . شاعر لغوی . وی در فنون ادب استاد بود و نحو و لغت را در معره از پدر خویش و به حلب از محمد...