کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غضون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غضون
لغتنامه دهخدا
غضون . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غَضن و غَضَن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَضن و غَضَن شود. || غضون الاذن ؛ بن گوش ؛ یعنی شکنجهای وی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مثانی الاذن . (اقرب الموارد). || فی غضون ؛ ذلک ، در اثنای آن یادر اوساط آن . ||...
-
جستوجو در متن
-
غضن
لغتنامه دهخدا
غضن . [ غ َ ] (ع مص ) بازداشتن ، یقال : ماغضنک عنّا؛ ای ماعاقک عنّا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || غضن ناقه به بچه ٔ خود، ناتمام افکندن آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ): غضنت الناقة بولدها، القته لغیر تمام . (اقرب الموارد). || (اِ) هر نورد جامه و ...
-
غناء
لغتنامه دهخدا
غناء. [ غ َ / غ ِ ] (اِخ ) ریگ توده ای است . (منتهی الارب ). رمل الغناء بفتح غین در این شعر راعی آمده : لها غضون و ارادف ینوء بهارمل الغناء و أعلی متنها رود.و در شعر ذوالرمة به کسر غین آمده است : تنطقن من رمل الغناء و علقت باعناق أدمان الظباء القلا...