کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غساله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غساله
/qassāle/
معنی
= غسال
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غساله
فرهنگ فارسی معین
(غُ لِ یا لَ) [ ع . غسالة ] (اِ.) آبی که بدان دست و روی شویند.
-
غساله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غسالَة، مؤنثِ غسّال] qassāle = غسال
-
غساله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غسالَة] qosāle ۱. آبی که با آن چیزی را شسته باشند.۲. آبی که پس از شستن چیزی از آن خارج شود.۳. آنچه شسته شود از جامه و مانند آن.
-
واژههای مشابه
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ ] (ع اِ) چوبک . اشنان . (دزی ج 1 ص 6).
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ غ َس ْ سا ل َ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه از غَسل .مؤنث غسال . زن شوینده . || زن مرده شوی .- ثلاثه ٔ غساله ؛ سه جام می که پس از خواب شب بامدادان نوشند. رجوع به ثلاثه ٔ غسالة شود : ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرودوین بحث با ثلاثه ٔ غساله میرود.حا...
-
غسالة
لغتنامه دهخدا
غسالة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) آب دست و روی شسته . یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسالةالشی ٔ؛ ماؤه الذی یغسل به . (اقرب الموارد). آبی که بدان روی و دست شویند. (غیاث اللغات ). آب متنجسی شسته . || آب چکیده و مستعمل به شستن چیزی . (منتهی الارب ) (...
-
ثلاثه غساله
فرهنگ فارسی معین
( ~ء. غَ سُ لِ) [ ع . ] (اِ.) سه گانة شوینده و آن سه جام شراب باشد که به هنگام صبح نوشند و شویندة معده و برطرف کننده غم باشد.
-
ثلاثه ٔ غساله
لغتنامه دهخدا
ثلاثه ٔ غساله . [ ث َ ث َ ی ِ غ َس ْ سا ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سه پیاله ٔ شراب که بوقت صبح نوشند و آن شوینده ٔ غمها و شوینده ٔ فضول تن و مزیل کدورت بشریات باشد. (غیاث اللغة از کشف و مدار و مؤید) : ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرودوین بحث ...
-
غسالة الصحون
دیکشنری عربی به فارسی
ظرفشو , کارگر طرفشو , ماشين طرفشويي
-
جستوجو در متن
-
ظرفشو
دیکشنری فارسی به عربی
غسالة الصحون
-
کارگر طرفشو
دیکشنری فارسی به عربی
غسالة الصحون
-
ماشین طرفشویی
دیکشنری فارسی به عربی
غسالة الصحون
-
ستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ سهتا] setā ۱. سه عدد.۲. [قدیمی] = ثلاثه 〈 ثلاثۀ غساله