غسالة. [ غ ُ ل َ ] (ع اِ) آب دست و روی شسته . یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسالةالشی ٔ؛ ماؤه الذی یغسل به . (اقرب الموارد). آبی که بدان روی و دست شویند. (غیاث اللغات ). آب متنجسی شسته . || آب چکیده و مستعمل به شستن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب شسته . (زمخشری ). هر آبی که بعد از شستن به جای افتد. (غیاث اللغات ). ما یخرج من الشی ٔ بالغسل . (از اقرب الموارد). آبی که از جامه یا چیزی شسته تراود. آب مستعمل . آبی که بدان تطهیر شده باشد. || آنچه شسته شود از جامه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لباس شسته شده و جز آن . ما یغسل من الثوب . (اقرب الموارد). || آنچه از شستن چیزی برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.