کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرقد
لغتنامه دهخدا
غرقد. [ غ َ ق َ ] (ع اِ) نوعی از درخت بزرگ ، یا آن عوسج است چون بزرگ گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از عوسج باشد، و آن درختی بود که برگ و بار آن را بجوشانند، و در خضابها به کار برند. (برهان قاطع). عوسج بزرگ . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). خارسن...
-
واژههای همآوا
-
قرقد
لغتنامه دهخدا
قرقد. [ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است نزدیک مکه نزدیک معدن البرام و یسوم . برخی آن را قدقد نامند، ولی کندی قدقد را جای دیگری داند.
-
جستوجو در متن
-
غرقدة
لغتنامه دهخدا
غرقدة. [ غ َ ق َ دَ ] (ع اِ) یکی غرقد. (منتهی الارب ). رجوع به غرقد شود.
-
شکرخار
لغتنامه دهخدا
شکرخار. [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) درختی خاردار و میوه اش سرخ که غرقد نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
بقیعالغرقد
لغتنامه دهخدا
بقیعالغرقد. [ ب َ عُل ْ غ َ ق َ ] (اِخ ) گورستان مدینه . کان به شجرالغرقدفذهب بقی اسمه . (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). نام گورستان مدینه است و بدان جا درخت غرقد. (نوعی خاربن ) بود و آن بخشکید و نام آن بماند: رسول گفت فرموده اند که از برای اهل بقی...
-
عوسج
لغتنامه دهخدا
عوسج . [ ع َ س َ ] (ع اِ) ج ِ عوسجة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عوسجة شود. || نوعی از خاربن . (ناظم الاطباء). خاردرخت . (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از علیق باشد، و آن درختی است که برگ آن را بپزند و در خضاب به کار برند. (برهان قاطع) (آ...