کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قب
لغتنامه دهخدا
قب . [ ق ِب ب ] (ع اِ) پیرو. || بزرگ قوم . || استخوان بیرون آمده میان دو سرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوان برآمده از پشت میان دو الیه . استخوان که نشست مردم بر آن بود. (مهذب الاسماء). گویند: الزق قبّک بالارض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
قب
لغتنامه دهخدا
قب . [ ق ُب ب ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَقَب ّ و قَبّاء. باریک میان ها: خیل قب ؛ اسبان باریک و لاغر میان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبّ] [قدیمی] qab[b] ۱. پارۀ گریبان پیراهن: ◻︎ کمانگر همیشه خمیده بُوَد / قبادوز را قب دریده بُوَد (نظامی۶: ۱۱۶۰).۲. پیمانهای برای وزن کردن غله.
-
جستوجو در متن
-
غبان
لغتنامه دهخدا
غبان . [ غ ُب ب ] (ع اِ) ج ِ غُب ّ. (المنجد). رجوع به غب شود.
-
روزافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ruz[']afkan تبی که یک روز در میان بروز میکند؛ تب غب.
-
عقار
لغتنامه دهخدا
عقار. [ ع ُ ] (اِخ ) (غب الَ ...) جایگاهی است بحری ، نزدیک بلاد مهرة. (از معجم البلدان ).
-
غبوب
لغتنامه دهخدا
غبوب . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
تب سه یک
لغتنامه دهخدا
تب سه یک . [ ت َ ب ِ س ِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الحمی المثلثه هی الحمی الغب . (بحر الجواهر). تب غب . حمای غب . نوبه ٔ سه یک . حمای مثلثه . تبی که در هر سه روز بازآید. تبی که پس از هر سه روز بازگردد. تبی که دوروزدرمیان آید. رجوع به تب و ح...
-
اغباب
لغتنامه دهخدا
اغباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غُب ، بمعنی زمین پست و ایستادن گاه آب . (آنندراج ). ج ِ غُب ، بمعنی رونده ٔ از دریا چندان که در دشت دور درآید و زمین پست و ایستادن گاه آب .(منتهی الارب ). ج ِ غب ، یعنی آنکه بدریا زند چندانکه در خشکی امعان کند و زمین پست . (...
-
مغبة
لغتنامه دهخدا
مغبة. [ م َ غ َب ْ ب َ ] (ع اِ) انجام . (دهار).پایان هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عاقبت هر چیزی . غِب ّ. (از اقرب الموارد). پایان کار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
غابة
لغتنامه دهخدا
غابة. [ غاب ْ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غاب ّ؛ شتران که به غب ّ (یک روز در میان ) آب خورند. ج ، غواب ّ. (آنندراج ): ابل ٌ غابة؛ شترانی که روزی آب خورند و روزی نه . (مهذب الاسماء). ج ، غواب ّ و غابات . (اقرب الموارد).
-
تب مشارکه
لغتنامه دهخدا
تب مشارکه . [ ت َ ب ِ م ُ رِ ک َ / ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حمی مشارکه . آن است که دو تب معاً ظاهر شود. مثلاً تب سرخچه با غب دائره یا بلغمی دائره جمع شود. (بحر الجواهر). رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
روزافکن
لغتنامه دهخدا
روزافکن . [ اَ ک َ ] (نف مرکب ،اِ مرکب ) تب یک روز در میان را گویند، یعنی تبی که یک روز آید و یک روز نیاید. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از فرهنگ شعوری ) (از ناظم الاطباء). آن تب را بعربی غِب ّ خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ).
-
بوارج
لغتنامه دهخدا
بوارج . [ ب َ رِ ] (ع اِ) ج ِ بارجة. دریازنان . (یادداشت بخط مؤلف ). دزدان دریایی : فقطع میدوهم لصوص الدیبل و البوارج اصحاب بیره . (الجماهر ص 48). و بین غب سرندیب فی ارض البوارج من الساحل . (الجماهر ص 173). رجوع به بارجه شود.
-
شطرالغب
لغتنامه دهخدا
شطرالغب . [ ش َ رُل ْ غ ِب ب ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح طب ) به اصطلاح طب قسمی از تب نوبه که یک روز شدیدباشد و یک روز خفیف . (ناظم الاطباء). یا حمای شطرالغب . ایمیطریطاوس . (یادداشت مؤلف ). تبی است که یک روز نوبت تب درازتر و آهسته تر باشد و دیگر روز نوب...