کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غاسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غاسق
/qāseq/
معنی
۱. تیره و تاریک.
۲. شب بسیارتاریک؛ شب تاریک.
۳. (اسم) مار سیاه.
۴. (اسم) قمر؛ ماه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غاسق
لغتنامه دهخدا
غاسق . [ س ِ ] (ع اِ) ماه . || یا شب وقت غروب شفق . || یا تاریکی بعد ازغروب شفق . و منه قوله تعال : «و من شر غاسق اذا وقب »(قرآن 3/113)؛ یعنی از بدی شب چون درآید یا تاریک گردد. یا از بدی ثریا چون فرود افتد بدان جهت که وقت سقوطش طاعون و امراض زیاده شو...
-
غاسق
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) تاریک شونده . 2 - (اِ.)ماه . 3 - شب تاریک .
-
غاسق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qāseq ۱. تیره و تاریک.۲. شب بسیارتاریک؛ شب تاریک.۳. (اسم) مار سیاه.۴. (اسم) قمر؛ ماه.
-
واژههای مشابه
-
غَاسِقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
واژههای همآوا
-
غَاسِقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
جستوجو در متن
-
غاسقیه
لغتنامه دهخدا
غاسقیه . [ س ِ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) رجوع به غاسق و حکمة الاشراق ص 1648 شود.
-
غَسَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
اولين مرحله از ظلمت و تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
غواسق
لغتنامه دهخدا
غواسق . [ غ َ س ِ ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ اشراق ) جهات فقری و ظلمانی انوار ناقص بالنسبة بنور کامل است ، آنچه باعث تکثر و تحدید انوار میگردد و مقدار و کمیت و هیئت و شکل از آن حاصل میشود. به این بیان که از نورالانوار جز نور اقرب به آن صادر نشود، و آنچ...
-
وقب
لغتنامه دهخدا
وقب . [ وَ ] (ع اِ) مغاکی در سنگ که آب گرد آید در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مغاکی در کوه به اندازه ٔ یک قامت که آب در وی گرد آید. (ناظم الاطباء). || چاه مانندی در زمین سخت به اندازه ٔ یک قامت یا دو قامت . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
شب
لغتنامه دهخدا
شب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین است در تاریکی سایه ٔ زمین وقتی که آفتاب زیر افق پنهان باشد. (از التفهیم ). مقابل روز. مدت زم...