کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غازه رخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غازه رخ
/qāzerox/
معنی
۱. ویژگی کسی که غازه به گونههای خود مالیده باشد.
۲. ویژگی آنکه گونههایی به رنگ غازه دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غازه رخ
لغتنامه دهخدا
غازه رخ . [ زَ / زِ رُ ] (ص مرکب ) روی به رنگ غازه : سوزنیم مرد به اندازه ... (شرم مرد)تازه دل و غازه رخ و تازه ...سوزنی .
-
غازه رخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] qāzerox ۱. ویژگی کسی که غازه به گونههای خود مالیده باشد.۲. ویژگی آنکه گونههایی به رنگ غازه دارد.
-
واژههای مشابه
-
غازه و گلگونه
فرهنگ گنجواژه
وسایل آرایش.
-
جستوجو در متن
-
تازه کاری
لغتنامه دهخدا
تازه کاری . [ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) تازه کردن کار باغ و جز آن . (آنندراج ). نوسازی . تجدید کردن چیزی :کند داغ کهن را تازه کاری عجب فصلیست فصل نوبهاران . باقر کاشی (از آنندراج ).بیا تا دگر تازه کاری کنیم رخ عیش را غازه کاری کنیم .ظهوری (ایضاً).
-
پرآژنگ
لغتنامه دهخدا
پرآژنگ . [ پ ُ ژَ ] (ص مرکب ) پرچین . پرشکنج . پرشکن . پرنورد : بماند ستم دلتنگ بخانه در چون فنگ ز سرما شده چون نیل سر و روی پرآژنگ . حکاک .بدان کاخ بنشست بوزرجمهربدید آن پرآژنگ چهر سپهر. فردوسی .بیامد نهم روز بوزرجمهرپر از آرزو دل پر آژنگ چهر. فردوس...
-
گونا
لغتنامه دهخدا
گونا. (اِ) گونه . (برهان قاطع). گون . ادات تشبیه . || رنگ و لون . (برهان قاطع) : حلقه ٔ زلف کهن رنگ بگرداند لیک خال را رنگ همان غالیه گونا بینند. خاقانی .بس دوزخی است خصمش از آن سرخ رخ شده ست کآتش به زر ناسره گونا برافکند. خاقانی . || (ص ) رنگین . به...
-
مزعفر
لغتنامه دهخدا
مزعفر. [ م ُ زَ ف َ ] (ع ص ) زعفرانی . (یادداشت مرحوم دهخدا) (آنندراج ) (غیاث ): ثوب مزعفر؛ جامه ٔ رنگ کرده به زعفران . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رنگ داده شده به زعفران . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به زعفران رنگ کرده . (یادداشت به خط مرحو...
-
غنجار
لغتنامه دهخدا
غنجار. [ غ َ ] (اِ) سرخی باشد که زنان در روی مالند و آن راگلگونه خوانند. (فرهنگ اسدی ). سرخی باشد که زنان درروی نهند. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بمعنی غازه ، و آن سرخیی باشد که زنان بجهت زیبایی بر روی خود مالند. (برهان قاطع) (از جهانگیری ). گلگونه . (فره...
-
گلگونه
لغتنامه دهخدا
گلگونه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) (از: گل + گونه ) گلغونه . گلاگونه . رجوع به گلگون شود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلغونه است که غازه و سرخی زنان باشد. (برهان ). رنگی است که زنان بر روی مالند و در یکی از کتب طبیه بنظر آمده که گلگونه دوای مرکب...
-
سرخاب
لغتنامه دهخدا
سرخاب . [ س ُ ] (اِ مرکب )نوعی از مرغابی باشد سرخ رنگ . گویند ماده ٔ آن را مانند زنان حیض برآید، و بعضی گویند پرنده ای است که تمام شب از جفت خود جدا باشد و یکدیگر را نبینند لیکن آواز دهند و بسمت آواز بقصد ملاقات هم آیند، اما ملاقی نشوند و تمام شب بیق...
-
سپیده
لغتنامه دهخدا
سپیده . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: سپید + َه ، پسوند صفت ساز) در پهلوی «سپتک » . گلی است . «خسرو کواتان بند 87» (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گیاهی است شبیه نی بوریا. (یادداشت مؤلف ). || پهنای روشنی صبح صادق . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) ...
-
بازه
لغتنامه دهخدا
بازه . [ زَ / زِ ] (اِ) چوبی بود میانه نه دراز و نه کوتاه ، آن را دو دسته گویند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 514) : نشسته به صد خشم در کازه ای گرفته بچنگ اندرون بازه ای . خجسته (از فرهنگ اسدی ).آنرا دو دستی گویند. (فرهنگ اوبهی ). بازه چوبی نه دراز و نه کوت...
-
دنبه
لغتنامه دهخدا
دنبه . [ دُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ) آن جزء از گوسفند که به جای دم از خلف آن واقع شده و محتوی چربش است . (ناظم الاطباء). دم نوعی از گوسپند که پهن باشد که هندیان آن را چکتی نامند. (آنندراج ) (غیاث ). الیة. دم نوعی از گوسپندان که چرب و کلان شود. چربوی دنبال...