کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عیبناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عیبناک
/'eybnāk/
معنی
۱. = عیبدار
۲. ویژگی دختری که پردۀ بکارتش پیش از ازدواج پاره شده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
معیب، معیوب، ناقص ≠ سالم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عیبناک
لغتنامه دهخدا
عیبناک . [ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) معیوب . دارای عیب . فاسد. (ناظم الاطباء). نقص دار. باآهو : که تو هم عیب دار و عیب ناکی خدا را شد سزا از عیب پاکی . ناصرخسرو.پس گوشش به دندان برکند تا عیبناک شود و خلافت را نشاید. (مجمل التواریخ ). هرمز دست خود ببرید و...
-
عیبناک
واژگان مترادف و متضاد
معیب، معیوب، ناقص ≠ سالم
-
عیبناک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - معیوب ، دارای نقص . 2 - مقصر، گناهکار.
-
عیبناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'eybnāk ۱. = عیبدار۲. ویژگی دختری که پردۀ بکارتش پیش از ازدواج پاره شده.
-
عیبناک
دیکشنری فارسی به عربی
معطوب
-
جستوجو در متن
-
معطوب
دیکشنری عربی به فارسی
معيوب , عيبناک , ناقص , مقصر , نکوهيده
-
معیوب
واژگان مترادف و متضاد
آهمند، خراب، عیبناک، فاسد، ناقص ≠ سالم
-
معیوب شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عیبناک شدن، عیبدار شدن ۲. آهمند شدن ۳. ناقص شدن
-
بینقص
واژگان مترادف و متضاد
بیعیب، سالم، صحیح، کامل ≠ عیبناک، ناقص
-
faultier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنجیر، معیوب، ناقص، مقصر، عیبناک، نکوهیده، زده
-
faulty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معیوب، ناقص، مقصر، عیبناک، نکوهیده، زده
-
معیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. عیبدار، عیبناک، معیوب ۲. ناقص ≠ سالم، صحیح
-
آسیبدیده
واژگان مترادف و متضاد
عیبناک، مخدوش، مصدوم، معیوب، ناقص ≠ بیعیب، سالم، صحیح
-
بیعیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاک، مبرا ۲. بینقص، سالم، صحیح، کامل ≠ عیبناک، معیوب