کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عول
لغتنامه دهخدا
عول . [ ع َ ] (ع اِ) بلندآوازی در گریه و فریاد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عولة. عویل . رجوع به عولة و عویل شود. || آنچه بر تو چیره باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آنچه بر شخص چیره باشد. (ناظم...
-
عول
لغتنامه دهخدا
عول . [ ع َ ] (ع مص ) میل کردن از راستی و کژی نمودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : نور باید پاک از تقلید و عول تا شناسد مرد را بی فعل و قول . مولوی .|| چیره شدن بر کسی و گران گردیدن و بی آرام ساختن کسی را. (از من...
-
عول
لغتنامه دهخدا
عول . [ ع ِ وَ ] (ع اِمص ) مددجویی و اعتماد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اتکا و اعتماد و استعانت . (از اقرب الموارد). || (اِ) عمدة و آنچه بر او تکیه کنند: فلان عولی من الناس ؛ فلان تکیه گاه من است از بین مردم . (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
عُوْل
لهجه و گویش گنابادی
ouwl در گویش گنابادی یعنی فریب ، ترفند ، ترس
-
واژههای همآوا
-
اول
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، ازل، اوان، اوایل، بدو، عنفوان، غره، نخست، یکم ≠ آخر، انتها
-
اول
فرهنگ واژههای سره
نخست، یکم
-
اول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ آخر، جمع: اَوائِل] 'avval ویژگی هر که یا هر چیز که در مقام نخست و پیش از چیزهای دیگر باشد؛ یکم.
-
اول
فرهنگ فارسی معین
( اَ وُ) [ ع . ] (اِ.) جِ اوایل . 1 - آغاز. 2 - نخست ، نخستین .
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اَ ] (ع مص ) بازگشتن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). برگشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سطبر شدن روغن و انگبین و جز آن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر ). ماسیدن و بستن روغن و جز آن . || اصلاح آوردن و سیا...
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اَوْ وَ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی و آنکه همیشه بود. و در شرح مشارق گفته اول پیداکننده ٔ وجود و آخر فناکننده ٔ موجود.(کشاف اصطلاحات الفنون ). فردی که از جنس آن نه سابق بر آن و نه مقارن با آن غیری نباشد. (از تعریفات ).
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اَو وَ ] (ع اِ ص ، ق ) نخستین . (کشاف اصطلاحات الفنون ).نخست نقیض آخر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آغاز. (کشاف اصطلاحات الفنون ). یکم . آغاز کار. (زمخشری ). اصل آن اوأل بر وزن افعل مهموزالاوسط ...
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اُ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اولی ̍ که مؤنث اول است . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اولی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ اولی مؤنث اول . (ناظم الاطباء).