کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عناج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عناج
لغتنامه دهخدا
عناج . [ ع ِ ] (ع اِ) رسنی است که زیر دلو بزرگ به عراقی می بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ریسمانی که به ته دول بزرگ می پیوندند و سپس آن را به چنبره ٔ آن دول می بندند.(از ناظم الاطباء). || رسنی باریک که بدان گوشه ٔ دلو را تا چوب چ...
-
عناج
لغتنامه دهخدا
عناج . [ ع ُ ] (اِخ ) جایگاهی است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
اناج
لغتنامه دهخدا
اناج . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش وفس شهرستان اراک با 772 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ شراء و محصول آن غلات ، چغندر، بنشن ، قلمستان و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
اناج
واژهنامه آزاد
شهرک اناج اولین شهر جدید ایران است که قبل از انقلاب به آن شهرک شاهنشاهی میگفتند. این شهرک در غرب قصبه اناج قرار دارد و جاده خنداب پل دواب از وسط آ ن میگذرد. بعد از حمله صدام به ایران، دیگر دست از ابادانی آن برداشتند و حالا روستایی بیش نیست. و اداراتی...
-
جستوجو در متن
-
عنج
لغتنامه دهخدا
عنج .[ ع َ ] (ع مص ) کشیدن سوار، مهار شتر را تا سپسایگی بازگرداند، و آن نوعی از ریاضت شتران است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مهار شتر را کشیدن و او را بر دو پایش بازگردانیدن ، و آن از اعمالی است که هنگام ورزش و تعلیم دادن شتر ...
-
اعنجة
لغتنامه دهخدا
اعنجة. [ اَ ن ِ ج َ ] (ع اِ) ج ِ عِناج ، رسنی است که زیر دلو بزرگ بسته به عراقی می بندند و رسنی باریک که بدان گوشه ٔ دلو را با چوب چنبرش بندند و جز آن . (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
نکل
لغتنامه دهخدا
نکل . [ ن َ ک َ ] (ع ص ) مرد توانا و دلیر و زیرک آزموده کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || آن که بر همتا و هم نبرد خود غالب شود. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نِکْل . (منتهی الارب ) (تاج...