کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع َ می ی َ ] (ع ص ) مؤنث عَمی . زن کور. (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) گمراهی و ستیهیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گمراهی و لجاجت . (از اقرب الموارد): فیهم عمیتهم ؛ أی جهلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عُمیَّة. رجوع ...
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع َ ی َ ] (ع ص ) مؤنث عَم (عمی ): امراءة عمیةالقلب ؛ ای جاهلة. (از منتهی الارب ). زن کور و نابینا و جاهل . (ناظم الاطباء).
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع َم ْ ی َ ] (ع اِمص ) برگزیدگی . اسم است از اعتماء. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). برگزیدگی و انتخاب و اختیار. (ناظم الاطباء).
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع ِم ْ می ی َ / ع ُم ْ می ی َ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی یا گمراهی مثل جنگ تعصب و اهواء. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کبر و بزرگ منشی . و گمراهی مانند جنگ تعصب . (ناظم الاطباء). تکبر یا گمراهی . (از اقرب الموارد).
-
عمیة
لغتنامه دهخدا
عمیة. [ ع ُ می ی َ ] (ع اِمص ) گمراهی و ستیهیدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عَمیّة شود.
-
واژههای همآوا
-
عمیت
لغتنامه دهخدا
عمیت . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عَمیتة. (از اقرب الموارد). رجوع به عَمیتة شود.
-
عمیت
لغتنامه دهخدا
عمیت . [ ع ِم ْ می ] (ع ص ) نگاهبان و پاسبان زیرک . (منتهی الارب ). محافظ داناو زیرک . (از اقرب الموارد). || مست . (منتهی الارب ). سکران . (اقرب الموارد). || نادان سست . (منتهی الارب ). جاهل ضعیف . (اقرب الموارد). || آنکه او را رای نباشد و به جانبی ر...
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن حرثان بن اسکر لیثی کنانی مُضَری . شاعر مخضرم و سوار عرب و از بزرگان قوم خود بود. شرح احوال وی در اغانی آمده است . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130). وفات وی در حدود سال 20 هجری است . (از فهرست نامهای کسان دیوان منوچهری...
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن خلف بن وهب . از بزرگان قریش در جاهلیت و از دشمنان پیغمبر اسلام بود. در سال دوم هجری در جنگ بدر کشته شد. (از صبح الاعشی ج 1 ص 353) (از عقدالفرید ج 3 ص 265) (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130).
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی . از اجداد عرب در جاهلیت و سرسلسله ٔ امویان ، خلفای اسلامی شام و اندلس بود. رجوع به امویان و امویان اندلس شود.
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام چند تن از صحابه است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 1 ص 131 ببعد و فهرست اعلام تاریخ طبری چ بیروت شود.
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ )ابن عبدالعزیز اندلسی ، مکنی به ابوصلت . حکیم و ریاضی دان و شاعر و طبیب بود. رجوع به ابوالصلت ... شود.
-
امیة
لغتنامه دهخدا
امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] (ع اِ) مصغر امة. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || قبیله ایست از قریش ، اُمَوی ّ و اَمَوی ّ و اُمَیَّی بچهار یاء منسوب است بآن .(منتهی الارب ). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اُمَوی ّ است و گروهی دیگ...
-
امیت
لغتنامه دهخدا
امیت . [ اُ ] (اِخ ) از ایرانیان زردشتی معاصر عباسیان بود. پسر وی آتورپات (آذرباد) که معاصر مأمون خلیفه ٔ عباسی بود کتاب معروف دینکرت را تألیف کرد. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی ص 220).