کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عمیان
/'omyān/
معنی
= اعمی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمیان
لغتنامه دهخدا
عمیان . [ ](ع اِ) نوعی ماهی است . (از دزی از معجم البلدان ).
-
عمیان
لغتنامه دهخدا
عمیان . [ ع ُم ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أعمی ̍. کوران . نابینایان : ز نابیناست پنهان رنگ ، بانگ از کر پنهانست همی بینند کران رنگ را، و بانگ را عمیان . ناصرخسرو.رجوع به أعمی ̍ شود. || کور. نابینا : مور بر دانه از آن لرزان بودکه ز خرمنگاه خود عمیان بود. مو...
-
عمیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اعمی] [قدیمی] 'omyān = اعمی
-
واژههای مشابه
-
زاویه ٔ عمیان
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔعمیان . [ ی َ ی ِ ع ُ ] (اِخ ) (یا زاویة العمیان ) قسمتی از مسجد جامع الازهر قاهره که محل اقامت کوران است . در این محل در حدود سیصد تن نابینا که اکثر ایشان محصل علم اند نگاهداری میشوند. (دزی ج 1، زوی ).
-
واژههای همآوا
-
امیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹امیا، همیان› [قدیمی] 'amyān ۱. کیسۀ چرمی.۲. کیسۀ پول.
-
امیان
لغتنامه دهخدا
امیان . [ اَم ْ یا ] (اِ) کیسه و همیان زر. (برهان قاطع). کیسه ٔ زر.(مؤید الفضلاء). همیان و کیسه . (ناظم الاطباء). همیان . (دهار) (انجمن آرا) (آنندراج ). جراب : از تمنای خاک آن حضرت خاک گشته ادیم امیانها. ؟ (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 122 ب ).و رجوع به ه...
-
جستوجو در متن
-
کوردل شدن
لغتنامه دهخدا
کوردل شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کورباطن شدن : العمی ؛ کوردل شدن . (زوزنی ). عمی ؛ کوردل شدن . (ترجمان القرآن ). عُمیان ؛ کوردل شدن . (دهار).
-
اعماء
لغتنامه دهخدا
اعماء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَعمی ̍، بمعنی نابینا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ج ِ اعمی ̍، بمعنی نابینا. عُمی . عُمیان . عُماة. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلمه های مذکور شود. || زمینهای ویران بی عمارت و بی مردم . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ...
-
صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) صفدی خلیل بن ایبک بن عبداﷲ. وی ادیبی مورخ و دارای تصانیف سودمند و بسیار است . به سال 696 هَ . ق . در صفد از اعمال فلسطین تولد یافت و بدان جا منسوب است . در دمشق به تحصیل پرداخت ودر فن رسم ماهر گشت سپس به ادب و تراج...
-
نابینا
لغتنامه دهخدا
نابینا. (ص مرکب ) کور. (آنندراج ). ضریر. اعمی . عمیاء.اکمه . محجوب . کفیف . مکفوف . (دهار). ضراکه . ضریک . مطموس . طِلّیس . عش . اعشی . (منتهی الارب ). آن که بینائی ندارد. آن که چیزی نمی بیند. مقابل بینا : آن که زلفین و گیسویت پیراست گرچه دینار یا در...
-
اعمی
لغتنامه دهخدا
اعمی . [ اَ ما ] (ع ص ، اِ) نابینا. ج ، عُمی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نابینا و انثی عمیاء. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). نابینا. (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ). کور. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). آنکه نابینایی دارد. مؤنث : عَمْی...