کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمور
لغتنامه دهخدا
عمور. [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَمر. رجوع به عَمر شود. || ج ِ عُمر. رجوع به عُمر شود. || ج ِ عَمرو. رجوع به عَمرو شود.
-
عمور
لغتنامه دهخدا
عمور. [ ع ُ ] (ع مص ) لازم گرفتن شخص ، مال یا منزل خود را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَمارة. رجوع به عمارة شود. || پرستیدن پروردگار خود را و روزه داشتن . || بجا آوردن و خواندن نماز. گویند: عمر رکعتین ؛ یعنی دورکعت نماز خواند. || زیارت کردن...
-
واژههای همآوا
-
امور
فرهنگ واژههای سره
کارها
-
أُمُورُ
فرهنگ واژگان قرآن
امرها-کارها
-
امور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَمْر] 'omur = امر
-
امور
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ ع . ] (اِ.) جِ امر. 1 - کارها، عمل ها. 2 - شغل ها. 3 - حادثه ها.
-
آمور
لغتنامه دهخدا
آمور. (اِخ ) نام رودی بزرگ ، فاصل سیبریا و منچوری ، و آن را ساخالین نیز نامند.
-
امور
لغتنامه دهخدا
امور. [ اَ ](اِخ ) پسر کنعان بن نوح بود. رجوع به اموریون شود.
-
امور
لغتنامه دهخدا
امور. [ اُ ] (ع اِ) ج ِ امر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کارها و عملها و کردارها. (ناظم الاطباء). کارها. (از آنندراج ). کارها. عملها. (فرهنگ فارسی معین ) : شغل امور وزارت و حساب ، بوالخیر بلخی راند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 233). غالب همت ...
-
جستوجو در متن
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع ُ ] (ع مص ) لازم گرفتن شخص مال یا منزل خود را. عِمارة. عُمور. (از اقرب الموارد). رجوع به عمارة و عمور شود.
-
اعمر
لغتنامه دهخدا
اعمر. [ اَ م ُ ] (ع اِ) ج ِ عَمرو، نام مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ عَمرو که از اعلام عرب است . (از اقرب الموارد). عَمرون . عُمور. (اقرب الموارد).
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ِ رَ ] (ع مص ) آباد داشتن و آباد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مأهول و مسکون گرداندن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): عمارةالبلدان من عدل السلطان . (امثال و حکم دهخدا از عقدالعلی ). || لا...
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ ] (ع اِ) گوشت میان دو دندان ، یا گوشت بن دندان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوشت لثه . (از اقرب الموارد). || مسجد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عبادتگاه ترسایان . (منتهی الارب ). کنیسه . (اقرب الموارد). کلیسا. || نخل السکر. خرم...