عمارة. [ ع ِ رَ ] (ع مص ) آباد داشتن و آباد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مأهول و مسکون گرداندن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): عمارةالبلدان من عدل السلطان . (امثال و حکم دهخدا از عقدالعلی ). || لازم گرفتن شخص مال یا منزل خود را. (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). عُمور. رجوع به عُمور و عَمارة شود. || (اِ) هدیه و تحیه و ریحانه .عَمارة. رجوع به عَمارة شود. || کم از قبیله . یا قبیله ٔ بزرگ . عَمارة. رجوع به عَمارة شود. ج ، عَمائر. || در تداول عامه ٔ عرب ، سرگینی که بدان زمین را اصلاح و تقویت کنند. (از اقرب الموارد). کود. کوت . || آنچه بدان جای را آبادان کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.