کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمهان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمهان
لغتنامه دهخدا
عمهان . [ ع َ م َ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن . دودِله شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).عَمه . عَمَه . عُموه . عُموهیة. رجوع به عُموه شود.
-
واژههای همآوا
-
امحان
لغتنامه دهخدا
امحان . [ اَ ] (ع مص ) درد گرفتن زخم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
امهان
لغتنامه دهخدا
امهان . [ اِ ] (ع مص ) حقیر شمردن . (ناظم الاطباء). || ضعیف گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || بخدمت گرفتن . استخدام . (از اقرب الموارد). || سرزنش کردن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عموهیة
لغتنامه دهخدا
عموهیة. [ ع ُ هی ی َ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن و دودِله شدن . (از منتهی الارب ). عَمَه . عَمَهان . عُموه . عُموهة. رجوع به عموهة شود.
-
عموه
لغتنامه دهخدا
عموه . [ ع ُ ] (مص ) سرگشته گردیدن و دودله شدن . (از منتهی الارب ). دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه ای یا در انتخاب راهی . (از اقرب الموارد). عَمَه . عُموهیّة. عَمَهان . عُموهة. رجوع به عموهة شود.
-
عمه
لغتنامه دهخدا
عمه . [ ع َ م َه ْ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن . دودِله شدن . (از منتهی الارب ). مردد شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه یا در انتخاب طریق . (از اقرب الموارد). عَمه . عُموه . عموهیة. عَمَهان . رجوع به عموه شود. || بی نشان گردیدن زمین . (از منتهی الارب...
-
عموهة
لغتنامه دهخدا
عموهة. [ ع ُ هََ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن و دودله شدن . (از منتهی الارب ).دودِل شدن در گمراهی و سرگردان شدن در منازعه یا درانتخاب طریقی . (از اقرب الموارد). گویند که آن مانند عمی و نابینائی است با این فرق که عمی مطلق نابینائی است چه در بصر و چه در بصی...
-
دودله
لغتنامه دهخدا
دودله . [ دُ دِ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) متردد و مشکوک و بی ثبات و کسی که در کارها همیشه شک می آورد و هرگز از روی یقین کاری نمی کند. (ناظم الاطباء). کنایه است از متردد. به عکس یکدله . (انجمن آرا). دودل . مردد. مذبذب . مریب . مرتاب . شاک . مضطرب . باتردد...