کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمار غربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عمار بکرنی
لغتنامه دهخدا
عمار بکرنی . [ ع َم ْ ما رِ ؟ ] (اِخ ) ابن سعود بکرنی . وی از حکام مراکشی «تمبکتو» بود و آن شهری بوده است در سودان . حکومت او در سال 1126 هَ .ق . بوده و در «تذکرةالنسیان » نام پدرش «سعید» آمده است نه سعود. (از معجم الانساب زامباور ص 135).
-
عمار تجیبی
لغتنامه دهخدا
عمار تجیبی . [ ع َم ْ ما رِ ت ُ ] (اِخ ) ابن سعد تجیبی . وی تابعی بود و در فتح مصر شرکت داشت و در سال 105 هَ .ق . درگذشت . روایاتی از عمروبن عاص و ابوالدرداء و غیره دارد. (از الاصابة ابن حجر، قسم سوم از حرف عین ، ترجمه ٔ شماره ٔ 6454 و حسن المحاضره ٔ...
-
عمار تغلبی
لغتنامه دهخدا
عمار تغلبی . [ ع َم ْ ما رِ ت َ ل َ ] (اِخ ) ابن رجاء تغلبی استرآبادی ، مکنی به ابویاسر. وی محدث بود و عمری طولانی داشت . و در سال 267 هَ .ق . در جرجان درگذشت . او راست : المسند فی الحدیث . (از اعلام زرکلی ). رجوع به مآخذ ذیل شود: تذکرة الحفاظ ذهبی ج...
-
عمار تمیمی
لغتنامه دهخدا
عمار تمیمی . [ ع َم ْ ما رِ ت َ ] (اِخ ) دارمی براجمی تمیمی . جاهلی و از بنی مالک بن حنظلة بود که در شقاوت بدو مثل زنند. رجوع به عمار دارمی شود.
-
عمار تونسی
لغتنامه دهخدا
عمار تونسی . [ ع َم ْ ما رِ ن ِ ] (اِخ ) ابن حُمَیدة تونسی مالکی . وی قاری بود. او راست : اللؤلؤ المنثور فی قراءةالعشرة البدور که در سال 1316 هَ .ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین ).
-
عمار ثقفی
لغتنامه دهخدا
عمار ثقفی . [ ع َم ْما رِ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابن حمید ثقفی طائفی ، مکنی به ابوزهیر. وی از صحابه و ساکن طائف بود. اما «ابواحمد» در باب کنی دو تن ابوزهیر قائل شده است یکی ابوزهیربن معاذ و دیگری ابوزهیر ثقفی . و درباره ٔ شخص دوم گوید که نام وی عماربن حمید...
-
عمار ثقفی
لغتنامه دهخدا
عمار ثقفی .[ ع َم ْ ما رِ ث َ ق َ ] (اِخ ) ابن غیلان بن سلمةبن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن ثقیف ثقفی . صحابی بود. و مادر او خالدة بنت ابی العاص ، و خواهر حکم بوده است . صاحب «الاستیعاب » گوید که وی و برادرش «عامر» پیش از پدرشان اسلام آ...
-
عمار حسنی
لغتنامه دهخدا
عمار حسنی . [ ع َم ْ ما رِ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن برکات بن جعفربن برکات بن ابی نمی حسنی . از اشراف و بزرگان و فحلای مکه بود. و در ادب دست داشت و شعر نیز می سرود. وی در سال 1069 هَ .ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
عمار خارجی
لغتنامه دهخدا
عمار خارجی . [ ع َم ْ ما رِ رِ ] (اِخ ) وی از رؤسای خوارج در ناحیه ٔ سیستان بود و گاه گاه با یاران خود بر حکام وقت خروج میکرد و مردم را آزار و اذیت می رسانید. از جمله آنگاه که کار صالح بن نصر در «بست » بالا گرفته بود، این عماربه مخالفت با او خروج کر...
-
عمار خثعمی
لغتنامه دهخدا
عمار خثعمی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ خثعمی . صحابی است . و نام او را «عمارةبن عبید خثعمی » دانسته اند. رجوع به عماره ٔ خثعمی (ابن عبید...) شود.
-
عمار خثعمی
لغتنامه دهخدا
عمار خثعمی . [ ع َم ْ ما رِخ َ ع َ ] (اِخ ) ابن عبید خثعمی . صحابی است . و نام اورا «عمارة» دانسته اند. رجوع به عماره ٔ خثعمی شود.
-
عمار خزرجی
لغتنامه دهخدا
عمار خزرجی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ رَ ] (اِخ ) ابن یحیی . جدخاندان عماری در بیهق . رجوع به عماریان بیهق شود.
-
عمار خطمی
لغتنامه دهخدا
عمار خطمی . [ ع َم ْ ما رِ خ َ ] (اِخ ) ابن أوس بن خالدبن عبیدبن امیةبن عامربن خطمه ٔ انصاری خطمی . «ذهبی » نام او را عمار و «ابن حجر» آن را عمارة داند.رجوع به عماره ٔ انصاری (ابن أوس بن خالد...) شود.
-
عمار دالانی
لغتنامه دهخدا
عمار دالانی . [ ع َم ْ ما رِ ](اِخ ) ابن ابی سلامةبن عبداﷲبن عمران بن رأس بن دالان همدانی دالانی . تابعی بود. رجوع به عمار همدانی شود.
-
عمار دهنی
لغتنامه دهخدا
عمار دهنی . [ ع َم ْ ما رِ دُ ] (اِخ ) ابن معاویه ٔ دهنی بجلی ، مکنی به ابومعاویة. محدث بود. رجوع به ابومعاویة (عمار ابن ...) شود. ابن الندیم در الفهرست آرد: «عماربن معاویة الدهنی العبدی الکوفی از مشایخ شیعه و رواة حدیث از ائمه بود». ابن عبدربه در ال...