کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عقده ذنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
castration complex
عقدۀ اَختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] احساسها و خیالپردازیهای پسربچه در پیوند با از دست دادن اندام تناسلی نرینه
-
Oedipus complex
عقدۀ ادیپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تعارض عشق به والد ناهمجنس و رقابت با والد همجنس در یک رابطۀ مثلثی میان کودک و پدر و مادر
-
Electra complex
عقدۀ الکترا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] عشق دختر به پدر و حسادت به مادر و سرزنش مادر برای محروم کردن او از داشتن آلت تناسلی نرینه
-
عقده گشایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) 1 - مشکل گشایی .2 - ارضاء امیال سرکوب شده .
-
ابن عقده
لغتنامه دهخدا
ابن عقده . [ اِ ن ُ ع ُ دَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سعید همدانی . محدث زیدی . او بکثرت تصنیف و بسیاری ِ احادیث محفوظه معروف است . گویند کتابخانه ٔ او سیصد اشتروار برمی آمد. وفات او به سال 333 هَ .ق . در کوفه بوده است .
-
عقده گشا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'oqdeqošā ۱. آنکه یا آنچه گرهی را میگشاید؛ آن که مشکلی را حل میکند؛ گرهگشا؛ مشکلگشا.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه شور.
-
عقده روحی
دیکشنری فارسی به عربی
هوس
-
عقده ای
دیکشنری فارسی به عربی
استحواذي , عقدي
-
ایجاد عقده روحی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توجس
-
عقده و حسادت
فرهنگ گنجواژه
صفات مذموم.
-
جستوجو در متن
-
عقدةالذنب
لغتنامه دهخدا
عقدةالذنب . [ ع ُ دَ تُذْ ذَ ن َ ] (اِخ ) عقده ٔ ذنب . رجوع به عقده ٔ ذنب و عقدة و عقده و عقدتین شود.
-
تنین فلک
لغتنامه دهخدا
تنین فلک . [ ت ِن ْ نی ن ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) یعنی رأس و ذنب . (فرهنگ رشیدی ). اشاره به عقده ٔ رأس و ذنب است که محل تقاطع فلک حامل قمر باشد با مایل . (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). عقده ٔ رأس و ذنب .(شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از عقدتین رأ...
-
مجاسده
لغتنامه دهخدا
مجاسده . [ م ُ س َ دَ ] (ع مص ) در اصطلاح احکام نجومی ، مقارنه ٔ قمر با رأس و ذنب و کید. قران سیارات با رأس و ذنب و کید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نزد منجمان مقارنه ٔ ستاره است با عقده ٔ قمر و گاه از مجاسده مطلقاً مقارنه را خواهند.(از کشاف اص...
-
ذنب
لغتنامه دهخدا
ذنب . [ ذَ ن َ ] (اِخ ) صاحب منتخب اللغات و لطائف وغیاث و آنندراج و غیرهم آورده اند: ذَنَب ، نام شکلی است در آسمان که تقاطع منطقه ٔ فلک جوزهر و مائل بصورت مار بزرگ بهم میرسد یک طرفش را رأس گویند و طرف دیگر را ذنب - انتهی . عقده و نقطه ٔ تقاطع فلک مم...
-
گوزهر
لغتنامه دهخدا
گوزهر. [ گ َ وِ زَ ] (اِخ ) عقده ٔ رأس و ذنب را گویند و آن دو نقطه ٔ تقاطع فلک حامل ومایل قمر است ، و معرب آن جوزهر باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). در بندهشن فصل 5 بند 2 «گوزهر» و «موش پریک » با سیارات مربوط دانسته شده ، ضد ماه و خورشید...