کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عضدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عضدان
لغتنامه دهخدا
عضدان . [ ع َ ض ُ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عَضد (در حالت رفع). دو بازو. (ناظم الاطباء). رجوع به عَضُد شود.
-
عضدان
لغتنامه دهخدا
عضدان . [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَضید.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عضید شود. || ج ِ عَضد. (منتهی الارب ). رجوع به عضد شود.
-
واژههای همآوا
-
ازدآن
لغتنامه دهخدا
ازدآن . [ اِ دِ ] (ع مص ) آراسته شدن . ازدیان .
-
جستوجو در متن
-
عضید
لغتنامه دهخدا
عضید. [ ع َ ] (ع اِ) رسته ٔ خرمابن . (منتهی الارب ). طریقة از نخل . (از اقرب الموارد). || خرمابن که دست به وی رسد. (منتهی الارب ). نخلی که دارای شاخه های در دسترس باشد، و هرگاه شاخه های آن از دسترس خارج شود آن را جبارة گویند. (از اقرب الموارد). ج ، ع...
-
عضد
لغتنامه دهخدا
عضد. [ ع َ ] (ع اِ) بازو. (منتهی الارب ) (دهار) (از اقرب الموارد). عَضُد. رجوع به عَضُد شود. || ناحیه و کرانه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). || یاریگر و مددکار و ناصر. (منتهی الارب ). ناصر و معین . (از اقرب الموارد). ج ، أعضاد. (منتهی الا...
-
یمن
لغتنامه دهخدا
یمن . [ ی َ م َ ] (اِخ ) ناحیتی است از عرب آبادان و خرم و با نعمت بسیار و کشت و برز و مراعی و در قدیم مستقر ملوک آنجا شهر سعده بوده و سپس صنعا مستقر ملوک گردیده است و شهرک جرش و ناحیت صمدان و شهر سام و شهر دمار و شهر منکث و شهر صهیب و سریر از این ناح...